توسعه فردی, خود یاری, سبک زندگی, مدیریت خود, معرفی کتاب

مواجهه با لحظات آسیب‌های ناگهانی

این نوشته، از بخش ضمیمه کتاب «قدرت لحظات؛ چرا برخی تجارب خاص، تاثیری خارق العاده دارند» نوشته چیپ و دَن هِیث انتخاب شده است.

خیلی متاسفیم که اینجا هستید. با هرچه که مواجه شدید، بدانید آدم‌های دیگری هم هستند که در موقعیت شما بوده‌اند و تجربیات آنها می‌تواند در میانه آسیب‌‌های ناگهانی امیدبخش شما باشد.

لحظات آسیب‌های ناگهانی باعث درد و دشواری‌های عمیق می‌شود؛ اما آنچه کمتر قابل درک است این است که در بعضی موارد، آنها رشد مثبتی هم ایجاد می‌کنند. این پدیده، «رشد بعد از آسیب» نام دارد. این رشد از بار اندوه یک تراژدی نمی‌کاهد و آن درد عمیق را مرهم نمی‌گذارد. اما محققانی به نام ریچارد تدشی و لاورنس کالهوم به این نتیجه رسیده‌اند که «خوبی‌های بزرگ از دل زخم‌های بزرگ می‌آید.»

رشد بعد از آسیب در میان کسانی که همسرشان را از دست داده‌اند، جانبازان جنگ، پناهندگانی که ناچار به فرار از وطن شده‌اند؛ بیماران سرطانی یا ایدزی، والدین با بچه‌های بسیار بیمار؛ کسانی که مورد آزار و تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند و … به چشم می‌خورد. بعضی مطالعات نشان می‌دهد که بازماندگان از یک آسیب ناگهانی، در مقایسه با کسانی که چنین تجربه‌ای نداشته‌اند، تغییرات مثبت بیشتری گزارش داده‌اند.

در ادامه، پنج توصیه برای شما خواهیم داشت تا از دل زخم‌های بزرگ، خوبی‌های بزرگ پیدا کنید. این توصیه‌ها از پنج حوزه‌ای الهام گرفته شده‌اند که بازماندگان یک آسیب ناگهانی در آن از رشد مثبت خود گزارش داده‌اند (و این 5 حوزه برگرفته از کار تدشی و کالهوم روی رشد پس از آسیب است. ضمیمه‌ای که می‌خوانید از مرور ویژه مقاله آنها گرفته شده است – به نقل قول‌های پایان ضمیمه نگاه کنید. همه آنها از مرور مقاله آمده است.)

به دنبال لحظه‌های اوج باشید. افرادی که آسیب‌های ناگهانی را تجربه کرده‌اند، معمولا گزارش می‌دهند که توانایی بیشتری برای لذت بردن از چیزهای کوچک دارند؛ چیزهایی که شاید قبلا به آن بی‌توجه بوده‌اند: یک باغ زیبا، یک فنجان قهوه غلیظ و یا صبحی کنار بچه‌ها. هامیلتون جردن، مشاور رییس جمهور سابق، بیل کلینتون، می‌گوید: «بعد از سرطان اولم، حتی کوچکترین لذت‌ها برایم معنای خاصی داشت – تماشای یک غروب زیبا، آغوش فرزندم، خندیدن با همسرم، دروتی. این احساس به مرور زمان رنگ نباخت. بعد از سرطان‌های دوم و سوم، حتی ساده‌ترین لذت‌های زندگی را می‌شد به طرز فراوانی همه جا دید، چراکه خانواده و دوستانم برایم عزیز شده بودند و در مورد مابقی زندگی تامل می‌کردم، زندگی‌ای که بی‌شک دیگر بودنش مسلم نبود.»

استاد زمین‌شناسی، سالی واکر، از یک حادثه سقوط هواپیما جان سالم به در برد، حادثه‌ای که 83 تن در آن کشته شدند. او می‌گوید: «وقتی به خانه رسیدم، آسمان آبی‌تر شده بود، من حتی به بافت کف پیاده‌رو دقت می‌کردم. انگار در یک فیلم بودم… (حالا) همه چیز، یک هدیه بود.»

در فصل 3، داستان اوکلی را گفتیم که برایش سرطان مغزی پیشرفته تشخیص داده بودند و به او گفته شده بود تنها سه ماه دیگر زنده است. در پاسخ، اوکلی مجموعه‌ای از «لحظات بی‌نظیر» ساخت که آنها را با عزیزانش به اشتراک گذاشت – لحظاتی مانند خوردن یک غذای خوب و پیاده‌روی بعد ار آن در پارک مرکزی – او خودش مانده بود که چطور این لحظات خاص به او اجازه دادند که «یک ماه را در یک هفته زندگی کند.»

رابطه‌ها را عزیز و محترم بشمارید. یکی از والدین در توصیف مرگ پسرش می‌گوید: «وقتی مرد، سر و کله مردم پیدا شد» تا کمک کنند. او قدردانی دوباره از دوستانش را تجربه کرد و بیشتر به شوهرش محبت و توجه می‌کرد.

البته همه دوستان این طور به کمک نمی‌آیند. بسیار از آنهایی که متحمل آسیب‌های ناگهانی شده‌اند، فهمیده‌اند که در روزهای سخت می‌شود دوست‌های واقعی را شناخت. با غربال روابط غیرحامیانه از حامیانه و گذاشتن هم و غم خود روی آنها، می‌توان احساس امنیت بیشتری کرد و بیشتر مورد توجه واقع شد. این آسیب دیدگان، این را هم می‌فهمند که احساس هم‌دردی و هم‌دلی آنها برای آدم‌های دردمند و اندوهگین بیشتر شده است.

در فصل 11 ما از راه‌هایی برای ایجاد نزدیکی بیشتر در روابط حرف زدیم که از آن جمله ایده «مسئولیت‌پذیری» بود. این ایده می‌گوید، روابط زمانی رشد می‌کند که دو طرف، از سوی یکدیگر احساس تایید، توجه و درک کنند. به عنوان کسی که از یک آسیب ناگهانی جان سالم به در برده، شما در جایگاه خوبی برای ابراز مسئولیت‌پذیری به دیگران هستید – می‌دانید سایر کسانی که متحمل چنین آسیب‌هایی می‌شوند چه وضعیتی خواهند داشت و در موقعیتی هستید که افکار و واکنش‌های آنها را تایید کنید. زیرا خود روزی با تراژدی دست و پنجه نرم کرده‌اید. شما می‌توانید به روشی حمایت عاشقانه بدهید که شاید برای دیگران دشوارتر باشد. مثلا بسیاری از والدینی که فرزندی را از دست داده‌اند، متوجه می‌شوند دوستانشان دیگر اسمی از بچه در حضور آنها نمی‌آورند، زیرا می‌ترسند این یادآوری خاطرات دردناکی را در آنها زنده کند. اما والدینی که چنین تجربه‌ای داشته‌اند می‌دانند که یاد بچه هیچ وقت از ذهن آنها بیرون نمی‌رود. بنابراین گفتن جملاتی مثل این که «مارک عاشق این تعطیلات/ بازی فوتبال/ ماشین جدید می‌شد»، بیشتر از آنکه بازکردن سر یک زخم تلقی شود، می‌تواند یک پیام گرم و فکر شده دیده شود.

نقاط قوت خود را بشناسید: یکی از والدین شجاع می‌گوید: «من حالا بهتر از پس مسائل برمی‌آیم. چیزهایی که قبلا برایم شاق و بزرگ بودند، دیگر نیستند.» افراد از آسیب‌های ناگهانی برای امتحان ظرفیت خود در تحمل سختی‌ها، استقامت و ادامه دادن راه استفاده می‌کنند. خیلی‌ها می‌گویند: «اگر از پس این برآمدم، تقریبا از پس همه چیز برمی‌آیم.»

در فصل 6، ماجرای روان‌پزشک جوانی به نام مایکل داینین را تعریف کردیم که خودش را برای خودکشی بیماری که جلوی چشمش اتفاق افتاده بود، سرزنش می‌کرد. مربی‌اش شب را کنار او ماند و کمکش کرد تا ببیند می‌تواند این درد و تردید نسبت به خود را تاب بیاورد. نتیجه این تجربه، انگیزه‌ای شد برای داینین که خود – برای ده‌ها سال – مربی شود و منبع نیرویی برای دیگران باشد که به آنها نشان می‌دهد می‌توانند از پس دشواری‌ها برآیند.

احتمالات را شناسایی کنید: کسانی که یک آسیب ناگهانی را تحمل می‌کنند، گاهی احتمالات جدیدی برای زندگی خود شناسایی می‌کنند: کار جدید، احساسات جدید و مسیر جدید.

مطالعه‌ای که توسط الانی وتینگتون، جامعه‌شناس پزشکی کورنل، انجام شده است نشان می‌دهد که یک سوم افرادی که تنها مانده‌اند، این اتفاق را دارای تاثیرات مثبتی روی زندگی‌شان ارزیابی می‌کنند. و تقریبا 45% از آدم‌هایی که یک بیماری جدی داشته‌اند هم همین را می‌گویند! البته نمی‌توان تجربه آن دو سومی که تنها ماندن را دارای تاثیرات منفی می‌دانند، انکار کرد. اما بعضی آدم‌ها دریافته‌اند که اگر دری بسته شود، در دیگری باز خواهد شد.

هیچ یک از صحبت‌های فوق به این معنی نیست که مواجهه با آسیب ناگهانی آسان است یا این که «رشد» باید موضوع تمرکز انرژی‌های شما باشد. گفته‌های رابی هارولد کاشنر، که فرزندی را از دست داده است، به خوبی نشان می‌دهد منظورمان چیست وقتی می‌گوییم چطور در حادثه‌ای که آرزو می‌کردیم ای کاش هیچ وقت اتفاق نمی‌افتاد، به استقبال رشد برویم:

من به واسطه زندگی و مرگ آرون، حالا فرد حساس‌تری هستم، یک کشیش کارآمدتر و یک مشاور هم‌دل‌تر، که بدون آن این طور نبودم. برای به دست آوردن دوباره پسرم، حاضرم تمام این دستاوردها را به لحظه‌ای از دست بدهم. اگر می‌توانستم انتخاب کنم، دوست داشتم این رشد و عمق معنوی که به خاطر تجربه‌مان سر راه من قرار گرفت، اول پیش می‌آمد… اما انتخاب با من نیست.

 

سایر منابع برای مطالعه

برای تحقیق بیشتر در مورد آنچه این ضمیمه از آن به دست آمده است نگاه کنید به:
Richard G. Tedeschi and Lawrence G. Calhoun (2004). «Posttraumatic Growth: Conceptual Foundations and Empirical Evidence, « Psychological Inquiry 15: 1–18.

این محققان، آزمونی در مورد رشد پس از آسیب دارند که فهرست موارد رشد پس از آسیب نام دارد (PTGI) که می‌توانید آن را در اینترنت هم پیدا کنید. ما همچنین یک پیشنهاد دوم فوق‌العاده هم داریم:

کتاب «گزینه ب؛ مواجهه با سختی، ارتقای حد تحمل و یافتن شادی» نوشته شریل سندبرگ و آدام گرانت (این کتاب ارزشمند توسط خانم لیلا ثریاصفت و نشر نوین، به فارسی ترجمه و منتشر شده است):

کتاب گزینه ب - شریل سندبرگ - آدام گرانت - Option B

همچنین نگاه کنید به :
• Jane McGonigal (2015). SuperBetter: The Power of Living Gamefully. New York: Penguin.
• James Pennebaker and John Evans (2014). Expressive Writing: Words That Heal. Enumclaw, WA: Idyll Arbor.

 

نوشته بالا از بخش ضمیمه کتاب قدرت لحظات نوشته برادران هیث انتخاب شده است. برای کسب اطلاعات بیشتر، کلیک کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *