بلاگ, توسعه فردی, خود یاری, سبک زندگی, مدیریت خود

شما مقصر هستید. چرا؟ چون موفق نشدید!

پیش‌نوشت: این مقاله توسط آقای محمد رجبعلی، از همراهان گرامی نشر نوین به نگارش درآمده است و حاصل برداشت آزاد ایشان از کتاب از ما بهتران است.

«شما مقصر هستید. چرا؟ چون موفق نشدید». حداقل یک بار در زندگی این جمله را به من و شما گفته‌اند. من و شمایی که نتوانستیم در ورزش، تحصیل، یا فلان مهارت اجتماعی موفق شویم. من در فوتبال خوب نبودم و مورد شماتت دوستانم قرار می‌گرفتم. اما آیا همه تقصیرها متوجه من و شما است؟

مالکوم گلدول در کتاب از ما بهتران به سراغ افرادی می‌رود که هر کدام در حوزه‌ای موفق شده‌اند. گلدول نگاه متفاوت و کاملا جدیدی به مسئله موفقیت و اراده دارد. مسئله‌ای که شاید توضیحی برای این اتفاق تکرار شونده باشد که چرا شما و من در حوزه‌ای که سرزنش شدیم، موفق نشدیم.

نویسنده باورهای عموم در مورد موفقیت را نقض می‌کند. همان باورها که می‌گویند:
• خانواده در موفقیت نقشی ندارد.
• اگر اراده وجود داشته باشد، هیچ چیز نمی‌تواند مانع رسیدن به هدف شود.
• جامعه و موقعیتی که در آن زندگی می‌کنیم تأثیر کمی در آینده ما دارد.
• تلاش، پشتکار فرد مهم‌ترین عامل در موفقیت او است.
• هر کسی می‌تواند با همت خود، به بلندترین قله‌های موفقیت برسد.

موارد بالا باورهای عموم جامعه در مورد موفقیت است و تا حدودی نیز باورهای درستی است. اما گلدول از زاویه دیگری به مسئله موفقیت می‌نگرد. برخلاف کتاب‌های سبک موفقیت، گلدول سعی نمی‌کند تا نظر شخصی خود را ثابت کند، بلکه تلاش می‌کند تا با استفاده از داده، آمار و ارقام، مفهوم مورد نظر خود را به مخاطب انتقال دهد.
کتاب از مثال‌های متنوعی در حوزه‌های مختلف حرف می‌زند. از فرد مشهوری چون بیل گیتس، تا ورزشکاران و داشنمندانی در حوزه‌های گوناگون.

گلدول نظر خود نسبت به موفقیت را در قالب داستان‌های واقعی ارائه می دهد.
او در کتاب خود از پنجره‌ی فرصت به موفقیت نگاه می‌کند.

مدارس KIPP و مسئله فرصت

نام کوتاه‌شده KIPP (Knowledge is Power Program The) به مدرسه‌ای در آمریکا اشاره دارد. این مدرسه در سال 1994 تاسیس شده و مایک فینبرگ و دیو لوین، بنیان‌گذاران آن بودند. سبک این مدارس کاملا متفاوت از آنچه در ذهن دارید است.
«تقریبا نیمی از دانش‌آموزان آفریقایی‌تبار و بقیه اصالتا آمریکای لاتینی هستند. سه چهارم از دانش‌آموزان از خانواده تک‌والدینی‌اند. 90 درصد دانش‌آموزان واجد شرایط دریافت ناهار مجانی یا ارزان هستند». در این مدرسه شهریه‌ای از دانش‌آموز دریافت نمی‌شود و علاوه بر این، سه هفته برنامه تابستانی اجباری نیز برای دانش‌آموزان تدارک دیده شده است.

به نظرتان مدرسه‌ای بدتر از این هم در دنیا وجود داره؟

اگر شما هم بعد از خواندن پاراگرافی از این مدرسه چنین فکری کردید، کمی صبر کنید. لازم است کمی درباره سبک مدارس KIPP که کاملا متفاوت است هم صحبت کنیم.
در سبک فشرده این مدرسه، دانش‌آموزان از ساعت 7:30 صبح تا 5 بعدازظهر در مدرسه حضور دارند. عملکرد آنها در ریاضیات عالی است. و آنطور که در کتاب آمده، «دانش‌آموزان پایه هفتم، جبر دوره دبیرستان را می‌خوانند. عملکرد 84% از بچه‌ها در ریاضی در سطح خودشان، یا بالاتر است».

در مدارس KIPP، به افراد آموزش داده‌ می‌شود تا وقتی با کسی حرف می‌زنند، به نحو خاصی نگاه کرده و واکنش نشان دهند:
• لبخند بزن
• صاف بشین
• گوش کن
• سوال بپرس
• وقتی باهات حرف می‌زنند، سرت را به نشانه توجه کردن به حرف‌هایشان تکان بده
• طرف مقابل را با چشمانت دنبال کن

در مدارس KIPP، فرصت بهتری برای آموزش، یادگیری و تمرین وجود دارد. شواهد نشان‌دهنده رضایت معلم‌ها، دانش‌آموزان، والدین و جامعه آمریکا از مدارسKIPP است. جالب است بدانید از زمان تاسیس، تعداد مدارس KIPP به 277 مدرسه در سرتاسر آمریکا افزایش یافته و با گذشت تنها 10 سال، KIPP تبدیل به یکی از محبوب‌ترین مدارس نیویورک شده است. جالب اینکه بیش از 85% از فارغ التحصیلان KIPP، وارد بهترین دبیرستان‌ها و دانشگاه‌های آمریکا می‌شوند.
تاثیر محیط مدرسه بر نتایج درخشان دانش‌آموزان انکار نشدنی است.

خانواده و فرصت

گلدول عقیده دارد که خانواده در موفقیت فرد موثر است. در یک آزمایش، سطح مهارت خواندن دانش‌آموزان در پایان سال تحصیلی و شروع سال تحصیلی بعد ثبت شد. نکته جالب توجه که از حقیقتی عجیب پرده برداشت این بود که در پایان سال تحصیلی مهارت دانش‌آموزان با والدین ثروتمند و دانش‌آموزان با والدین کم‌درآمد تفاوت چندانی نداشت، اما در شروع سال تحصیلی بعد، نتایج مهارت دانش‌آموزان ثروتمند پیشرفت کرده و مهارت دانش‌آموزان کم درآمد افت محسوسی داشت.
اما این تفاوت از کجا ناشی می‌شد؟

جواب واضح است. در خانه والدین ثروتمند، کتاب وجود دارد و وقتی فرزند بی‌حوصله می‌شد، کتاب می‌خواند. همچنین این دانش‌آموزان در کلاس‌های فوق برنامه تابستانه و اردوهای آموزشی شرکت می‌کنند و یا حتی با والدین خود گفت‌و‌گو می‌کنند. این دانش‌آموزان از آموزش والدین باسواد خود برخوردار هستند و مهارت‌های زندگی را از والدین خود یاد می‌گیرند. پس با احتمال بسیار بیشتری فرصت آموزش بیشتری در اختیار دارند.

در مقابل، دانش‌آموزان با والدین کم‌درآمد نمی‌توانند در کلاس‌های تابستانه، فوق برنامه یا اردو شرکت کنند. کتابی در خانه موجود نیست و اگر هم باشد مناسب آنان نیست. والدین آنان بی‌حوصله هستند و نحوه رفتار صحیح با کودک را نمی‌دانند. آنها معمولا آگاهی ندارند که صحبت با فرزندشان چه تاثیر خوبی در آینده آنان دارد. یا اگر آگاهی دارند، زمان لازم برای این کار را ندارند. آنها بخش زیادی از روز را کار می‌کنند و یا درگیر مشکلات خود هستند. این والدین مهارت‌های اجتماعی لازم برای پیشرفت در جامعه را ندارند. مهارت‌هایی مانند تعامل، همکاری، کنار آمدن با افراد مختلف، یادگیری، قبول شکست یا ضعف و تلاش برای بهتر شدن و … . یا اگر بخشی از این مهارت‌ها را در اختیار دارند، نمی‌دانند که باید آنها را به فرزندان خود منتقل کنند. دانش‌آموزان در این موقعیت یا با بی‌حوصلگی تلویزیون تماشا می‌کنند، یا بیرون از خانه و با دوستانشان وقت تلف می‌کنند.

دانش‌آموزانی با والدین ثروتمند فرصتی در اختیار دارند که کودکان با والدین کم درآمد از آن بی‌بهره‌اند.

موفقیت و فرصت

گلدول عقیده دارد که از ما بهتران فرصتی داشتند تا در آن تبدیل به از ما بهتران شوند. وی بیل گیتس را مثال می‌زند. گیتس وارد مدرسه خصوصی اینک ساید شد. مدرسه‌ای که در سال 1968 میلادی 1000 دلار صرف تاسیس باشگاه کامپیوتر می‌کند و با بهره از همین فرصت، بیل خود را وقف برنامه نویسی می‌کند. بیلِ جوان، قانون ده هزار ساعتی که در فصل سوم کتاب به آن اشاره شده را به کار می‌بندد، از دانشگاه انصراف می‌دهد و افسانه خود را رقم می‌زند.

نویسنده کتاب از کسانی صحبت می‌کند که استعداد و توانایی لازم برای موفقیت را داشتند. اما چون فرصت بروز استعداد خود را نداشته‌اند، به موفقیت نرسیدند. حتی در مواردی این فرصت نیز به برخی از آنها داده شد، اما به خاطر نداشتن بعضی از مهارت‌های اجتماعی شکست خوردند.

ورزشکاری را تصور کنید که یک مارادونا به دنیا آمده است. اما در خانواده‌ای بزرگ شده که مهارت کنار آمدن با دیگران را نیاموخته و نمی‌تواند با مربی خود ارتباط بگیرد. هیچ نظمی در کار ندارد و نمی‌توان وی را با بقیه هماهنگ کرد. استعداد دارد، اما روحیه کار تیمی ندارد. و در واقع، ابزار استفاده از استعداد خود را ندارد.

می توان نظر گلدول را در فرمول زیر خلاصه کرد:
توانایی + فرصت بروز + مهارت به کار بردن آنها در اجتماع = موفقیت

گلدول به مسئله فرصت در موفقیت اشاره می‌کند. وی از این دید به مساله موفقیت نگاه می‌کند که تلاش، پشتکار و استعداد مهم هستند، اما داشتن فرصتی برای تمرین و شکوفایی و همچنین مهارت‌هایی برای تمرین نیز لازم هستند. نویسنده عقیده دارد که:
از ما بهتران فرصتی برای شکوفایی استعداد و توانایی خود داشتند.

تلاش در دراز مدت

در کتاب با ماریتا آشنا می‌شویم. وی از خانواده‌ای کم‌درآمد است که با مادر خود زندگی می‌کند و به مدرسه KIPP می‌رود. وی هر روز ساعت 5:50 صبح از خواب بیدار می‌شود، به مدرسه می‌رود و تا ساعت 5 در مدرسه حضور دارد. بعد از برگشت از مدرسه نیز باید تکالیف خود را انجام دهد و گاهی اوقات مجبور است تا ساعت 11 شب مطالعه کند.

در مدارس KIPP ماریتا به موارد زیر دسترسی دارد:
• ساعت‌های طولانی و مناسب آموزش
• معلمانی با وقت و حوصله بیشتر
• کتاب‌های مناسب و متعدد
• دوستانی که مثل او تلاش می‌کنند
• محیط امن و …
آنچه ماریتا برای موفقیت لازم دارد، در مدرسه وجود دارد.

گلدول عقیده دارد که ماریتا «به مدرسه‌ای مجهز به زمین‌های بازی چند هکتاری، لپ‌تاپ، کلاس کوچک‌تر، معلمی با مدرک دکترا، آپارتمان با اتاق شخصی، ای کیو بالا نیاز ندارد». همه این موارد عالی هستند. اما مهم‌تر از همه، ماریتا یک فرصت می‌خواهد. وی به فرصتی نیاز دارد که خود را در آن شکوفا کند. این فرصت در مدارس KIPP برای امثال ماریتا فراهم شده است. مدرسه و سبک زندگی آن باعث بهبود زندگی شخصی ماریتا شده است. مشت نمونه خروار است و سبک زندگی اغلب دانش‌آموزان KIPP به سمت خوبی تغییر کرده است. آنها تلاش و پشتکار در دراز مدت را تمرین می‌کنند. چیزی که از کودکی در آنها نهادینه و تبدیل به عادت می‌شود و طبیعی است که قدرت عادت را نباید دست کم گرفت. وقتی این دانش‌آموزان وارد دبیرستان، دانشگاه، و بازار کار می‌شوند، به کار و تلاش در درازمدت عادت کرده‌اند.

فوتبال و فرصت در ایران

در کتاب مسئله فرصت در کشور آمریکا بررسی شده است اما بیایید نگاهی به فرصت‌ها در ایران بیندازیم.
در دهه‌های 50 و 60 شمسی، کودکان ایرانی سرگرمی دیگری جز بازی در خارج از منزل نداشتند. آنها دور هم جمع شده و بازی‌های مختلفی انجام می‌دادند که یکی از مهم‌ترین آنها فوتبال بود. تب فوتبال به لطف تلویزیون و مسابقات پرهیجان داغ‌تر شده بود. کودکان در زمین‌های خاکی، همچون گلادیاتورهای رومی در میان نبرد می‌جنگیدند. مسئله تنها سرگرمی نبود. پای آبرو در میان بود. هیچ کس دلش نمی‌خواست در رقابت با بچه‌های محلۀ دیگر کم بیاورد. پس تلاش تیمی خوبی صورت می‌گرفت.

شاید یکی از دلایل اینکه روحیه کار تیمی کودکان دهه 50 و 60 از بقیه بهتر است نیز همین باشد. حتی فوتبال زمین خاکی در دهه 70 نیز ادامه داشت. نگارنده این مقاله نیز تجربه این را داشته تا در زمین‌های خاکی، فوتبال بازی کند و با اینکه در فوتبال خوب نبوده و استعدادی نداشته، اما باز هم به این ورزش ادامه می‌داد. چرا؟ چون فرصت دیگری برای تمرین فراهم نبود. اما همان‌طور که می‌دانیم استعداد بسیاری از فوتبالیست‌های کشورمان در همین زمین‌های خاکی کشف شده است.

به عبارت دیگر، فرصتی به کودکان داده شد تا استعداد و توانایی خود را شکوفا کنند. البته تنها دادن فرصت کافی نیست و فرد باید تلاش زیادی کند تا موفق شود. و به بیان گلدول؛
توانایی + فرصت بروز + مهارت به کار بردن آنها در اجتماع = موفقیت

فرصت آن گوهر گران‌بهایی است که جامعه باید در اختیار کودکان قرار دهد و آن کلید گم‌شده‌ای است که می‌توان در اختیار همه قرار داد تا شکوفا شوند.
فرصت آن چیزی است که مدارس باید در اختیار دانش آموز قرار دهد.

سوال‌های دیگری هم می‌توان مطرح کرد:
• آیا مدارس امروز ایران، مهارت‌های لازم برای بقا در جامعه را به کودکان آموزش می‌دهد؟
• آیا معلمان زمان و فرصت کافی برای تدریس به دانش‌آموزان را در اختیار دارند؟
• آیا فرصتی به دانش‌آموزان داده می‌شود تا مهارت و استعداد‌های خود را شکوفا کنند؟
• آیا فرصت زمین‌های خاکی که در دهه‌های گذشته برای کودکان موجود بود، امروز نیز فراهم است؟
• چند خانواده توانایی فراهم نمودن آموزش بیشتر در درس‌های زبان خارجی (مثلا چینی که در آینده احتمالا به آن نیاز شدید خواهیم داشت)، ریاضی و …. را دارند؟

روشن است که نمی‌توان از کنار مسئله فرصت بی‌تفاوت گذشت. اگر در این فرصت‌ها، یک بیل گیتس، علی دایی، یا یک مدیر عالی رتبه ایجاد شوند، آیا دنیا و ایران متفاوت و بهتری را نخواهیم داشت؟
ملکوم گلدول در این کتاب،

دری را به روی شما باز می‌کند تا دریابید که فراهم نمودن فرصت برای آینده‌سازان کشور نیاز به فکر و کار فراوان دارد.

چگونه فرصت ایجاد کنم؟

شاید شما مدیر ارشد، نماینده، یا متصدی امور در دولت یا سازمانی بزرگ نباشید. اما احتمالا پدر یا مادر هستید یا کودکانی در اطراف شما حضور دارند. فراهم نمودن فرصت برای کودکان موضوعی است که می‌تواند آینده آنها و حتی کشور را دگرگون کند. شاید با فرصتی که به دیگران می‌دهیم در نهایت اقتصاد، فرهنگ، کشور و دنیای بهتری بسازیم.

نویسنده: محمد رجبعلی

دیدگاهی در مورد “شما مقصر هستید. چرا؟ چون موفق نشدید!

  1. ابوالفضل اسداللهی گفت:

    بسیار عالی بود???

    1. نشر نوین گفت:

      خوشحالیم که دوست داشتید ابوالفضل گرامی.
      در صورت تمایل می‌تونید تا ابتدای فصل دوم کتاب رو از این لینک (نمونه کتاب از ما بهتران) مطالعه کنید.

  2. فاطمه گفت:

    سلام . مطالب قشنگ از این قبیل خیلی کمه . ممنونم که مطلب خوب رو خوب و دلنشین نوشتید.

    1. نشر نوین گفت:

      سلام فاطمه عزیز
      خوشحالیم که این مطلب رو دوست داشتید و ممنون که نظرتون رو برای ما نوشتید.
      سعی می‌کنیم روزهای آتی مقالات و مطالب بیشتری رو به اشتراک بگذاریم.

  3. سحر پورآقاجان گفت:

    “اریتا «به مدرسه‌ای مجهز به زمین‌های بازی چند هکتاری، لپ‌تاپ، کلاس کوچک‌تر، معلمی با مدرک دکترا، آپارتمان با اتاق شخصی، ای کیو بالا نیاز ندارد». همه این موارد عالی هستند. اما مهم‌تر از همه، ماریتا یک فرصت می‌خواهد.”

    من کتاب از ما بهتران را نخوانده ام اما خلاصه ای که در این مقاله ارائه شده به من انگیزه کافی برای نسخه کامل کتاب را می دهد. تاکید نویسنده بر فرصت بیش از هر عامل دیگری برایم بسیار جالب توجه است. به نظر می رسد فرصت مناسب منجر به ایجاد رفتار و عادت های سالمی خواهد شد که ضامن موفقیت آینده است. تصور قبلی من بر این بود خود فرد تا حد زیادی مسئول ایجاد فرصت می باشد اما نویسنده در این کتاب چنین استرسی را تا حدی از روی دوش فرد خارج کرده و به عهده جامعه قرار داده است.
    از شما جهت ارائه این چکیده بسیار سپاسگزارم.

    1. نشر نوین گفت:

      سحر جان
      بسیار خوشحالیم این مطلب براتون مفید واقع شده.
      ممنون از اینکه نظر ارزشمندتون رو برای ما نوشتید و به ما بازخورد دادید.

  4. کمیل گفت:

    سلام
    اینجور نوشته ها برای معرفی یک کتاب خیلی خوبه، یک راهنمایی عالی برای کسایی که میخوان این کتاب ها رو برای مطالعه انتخاب کنن
    ممنون، عالی بود

    1. نشر نوین گفت:

      سهیل عزیز
      خوشحالیم از اینکه این مطلب رو مفید ارزیابی کردید و بازخوردتون رو نوشتید.

  5. محسن گفت:

    بسیار بسیار عالی، درووودها??????

    1. نشر نوین گفت:

      سپاسگزاریم

  6. نازنین موید گفت:

    مقاله بسیار جالبی بود، مخصوصا از این جهت که کلیشه های متداول در مورد موفق شدن را زیر سوال برده بود. از نشر نوین جهت انتشار این مقاله بسیار ممنونم.

  7. شیدا کاظمیان گفت:

    بسیار به نکات جالبی اشاره شده بود نکاتی که کمتر نویسنده ای به آنها توجه میکنه.امیدوارم ازین مقاله ها در این سایت بیشتر منتشر بشه.

  8. متن بسیار خوبی بود… حتما این کتاب رو مطالعه خواهم کرد

  9. مسعود فرج زاده گفت:

    مطالعه کردم
    مطالب به روز ومفیدوآموزنده ای بود
    سپاس از نویسنده نکته سنج وقلم زیباشون??

  10. نگار گفت:

    عالی

  11. رایاگیف گفت:

    خیلی جالب بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *