بلاگ

چرا چینی ها نمی توانند نوآوری کنند؟

چینی‌ها باروت را کشف نمودند، قطب‌نما، چرخ آبی، پول کاغذی، بانک از راه دور، سرویس مدنی و پیشرفت شایستگی را کشف نمودند. تا ابتدای قرن 19، که اقتصاد چین بسیار باز شد و بازارش از اقتصاد اروپا نیز جلو زد. امروزه، خیلی از افراد بر این باورند که غرب مرکز تولید تفکر کسب‌وکار و نوآوری است. و چین به طور عظیمی جایگاه افرادی است که بر اساس قوانین تعیین شده یاد می‌گیرند. چین مکانی است که با پشتکار زیاد کار خود را دنبال می‌کند و شکستن قوائد در آن کم اتفاق می‌افتد. زمانیکه دلیل پرسیده می‌شود پاسخ‌ها بسیار متفاوت است. بعضی از افراد مهندسان را مقصر می‌دانند. جیسون لیم از وب‌سایت TechNode بیان می‌کند: «بسیاری از چینی‌ها به عنوان طراح یا هنرمند شروع به کار نمی‌کنند، آنها مهندسانی هستند که هیچ خلاقیتی در ایجاد ایده جدید یا طراحی ندارند».

دیگران دولت را مقصر می‌دانند به دلیل حجم بی‌سابقه عدم حمایت‌ها از حق اختراع‌ها. محصولات اپل تمام دنیا را تسخیر نموده است. آنها می‌گویند تنها کشور چین است که اجازه می‌دهد فروشگاه‌ها‌ی کاملا تقلبی اپل در آن کشور کار کنند، با کارمندانی که فکر می‌کنند برای شرکت امریکایی اپل در حال کار هستند! هنوز هم گروهی سیستم تحصیلی چین را مقصر می‌دانند. با سیستم مدرن شده تحصیلی که یک استاد ژاپنی از آن با عنوان «جهنم امتحانات چینی» یاد می‌کند. چطور دانشجویانی که تمام حواس آنها روی نمره آزمون است می‌توانند نوآوری از خود نشان دهند؟ از تجربیات چند دهه ما و تحقیقات در چین، و تعداد زیادی مطالعات موردی که ما به صورت مجموعه تهیه نمودیم، به تعدادی کیس مناسب در تمام آن موردها برخورد نمودیم (فراموش نکنیم که تعدادی از شرکت‌ها‌ی نوآور در غرب بوسیله مهندسان ایجاد شده بودند). اما انتقادات بیان شده تمام ماجرا را بیان نمی‌کنند. در چین کمبود کار آفرین و یا نیاز در بازار وجود ندارد. و با ثروتی که دولت چین در اختیار قرار داده و سیاست‌ها‌ی موافق دولت، چین پتانسیل ایجاد نوعی از سیاست اقتصادی و سیستم آموزشی و موسسات تحقیقاتی را دارد که نیاز تکنولوژیکی امریکا را به سمت خود سوق داده است. اما آیا این پتانسیل تشخیص داده شده است؟ ما چالش‌های تفکر بر انگیزی را مشاهده می‌کنیم. نگاه کردن به نحوه ایجاد نوآوری در چین- از بالا به پایین، از پایین به بالا، در طول اکتساب، در طول تحصیل، نوری را بر پیچیدگی مساله روشن می‌نماید، و مشکلات و قول‌هایی که چینی‌ها برای اکتساب رهبری نوآوری در جهان، با آن روبرو هستند را روشن می‌سازد.

نوآوری از بالا به پایین

در سال 2006 با «برنامه‌ریزی متوسط تا طولانی مدت پیشرفت دانش و تکنولوژی (MLP)»، دولت چین تعیین نمود که قصد دارد چین را به یک «جامعه نوآور» تا سال 2020 و به عنوان رهبر تکنولوژی و علم در جهان تا سال 2050 تبدیل نماید. این مساله تنها یک گفتگوی تو خالی نبود. پکن دارای یک برنامه خشک برای دنبال نمودن پیاده‌سازی سیاست‌ها و مشوق‌ها و سپس تماشای بازخورد مردم و دولت مرکزی، در سطح دهکده‌ها و آوردن آنها در این مسیر بود. در طول چهل سال، در واقع، دولت چین با استفاده از ثروت حاصله از سرمایه‌گذاری، سیاست نوآوری از بالا به سمت پایین را تحریک خواهد نمود. در سال 1980 و 1990، چین پایه علوم طبیعی ملی و برنامه مرکز آزمایشگاه کلیدی را ایجاد نمود، و دانشگاه علوم چینی را در فرمت شوروی نوسازی نمود تا تحقیقات دانشگاه بازرگانی بر اساس بررسی‌ها‌ی قبلی (بهتر از حالت سیاسی) – کاملا شبیه به مرکز علمی ملی در امریکا – را ایجاد نماید. در همان زمان، آن استان با حمایت از جانب دولت، سرمایه لازم برای ایجاد مناطق با تکنولوژی‌های برتر را تامین نمود تا تجاری‌سازی نوآوری اتفاق بیافتد. از سال 1985، زمانی که چنین مناطقی در منطقه Shenzhen ایجاد گردید، این سیاست به سمت شهرهای اصلی چین رشد پیدا کرد . قدرت دولت برای ایجاد و تولد صنایع نوآور را می‌توان در بازتاب آن در سیاست‌هایشان در صنعت توربین بادی مشاهده نمود. در سال 2002 دولت یک پروسه با مناقصه آزاد برای زمین‌ها‌ی بادی راه‌اندازی نمود تا رقبا در بازار توربین را تشویق به رقابت کند. واردات کالاهای خارجی به سرعت به بازار چین آغاز شد. در الگویی مشابه این اتفاق در صنایع دیگر به همین صورت تکرار شد، دولت شرکت‌ها‌ی مالک استان‌ها را ملزم نمود تا 70درصد نیاز خود را از مناطق محلی خود تامین کنند. شرکت‌ها‌ی خارجی به سرمایه گذاری مستقیم در چین ادامه دادند. اما تا سال 2009، شش شرکت از میان 10 شرکت تولید کننده توربین متعلق به خود چینی‌ها بود. این مساله باعث جهش قابل توجه سهم فروش بخش داخلی از میزان کل فروش، از 51درصد در سال 2006 به 93درصد در سال 2010 رسید. تلاش MLP در سال 2006 برای این بود که وابستگی چین را به تکنولوژی وارداتی کاهش دهد تا به کمتر از 3درصد در چند سال برسد، برای افزایش بودجه R&D داخلی و برای حرکت نمودن شرکت‌ها‌ی خارجی در چیزی که دولت از آن به عنوان «بخش‌ها‌ی ایجاد شده استراتژیک» یاد می‌کرد که شامل بیوتکنولوژی، تکنولوژی انرژی پاک، تولید وسایل، تکنولوژی اطلاعات و مواد پیشرفته می‌شد.

در انتهای این فرآیند، دولت چین یارانه‌هایی را برای صادرات به شرکت‌ها‌ی چینی اعلام نمود و سیاستی که کسب‌وکارهای وزیر دولت و مالکان استان‌ها را ملزم به خرید وسایل، در زمان مورد نیاز، از شرکت‌ها‌ی چینی می‌نمود. برعکس هدف این حرکت که در جهت شکستن قرارداد عضویت چین در سازمان جهانی تجارت بود، شرکت‌های خارجی کمی چین را ترک نمودند، در عوض آنها خودشان را محکوم به پشتیبانی از نوآوری در چین نمودند. در واقع، همانطور که در سال 2004 حدود 600 شرکت در چین وجود داشت، تا سال 2010 تعداد این شرکت‌ها دو برابر شد و اندازه و استراتژی‌ها‌ی آنها افزایش پیدا نمود. Pfizer در آن سال ستاد آسیایی خود را به شهر شانگهای منتقل نمود. در سال 2011 شرکت ماکروسافت مرکز اسیایی خود را در شهر پکن گشود، و شرکت جنرال موتورز مرکز تکنولوژی برتر خود شامل چندین بخش مهندسی و آزمایشگاه‌ها‌ی طراحی را راه‌اندازی نمود. ستاد آسیایی شرکت Merck در شهر پکن برنامه‌ریزی شده تا سال 2014 به بهره برداری برسد. شاید هیچ نمایشی پر قدرت تر – و شاید تشخیص داده نشده – از نمایش چینی‌ها در برگزاری جاه‌طلبانه اهداف دولت در پروژه ریل‌های پر سرعت و تلاش برای رفتن به ماه نبود، که هر دو پروژه بسیار عظیم بوده و نیاز به سرمایه‌ای داشت که در غرب غیر ممکن بنظر می‌آمد و نیاز به تکنولوژی‌ها‌ی بسیار زیادی نیز داشت. ما اعتقاد داریم که چنین جاه‌طلبی می‌تواند جهشی به سمت نوآوری در مقایسه با برنامه‌های سرمایه‌گذاری شده دولت امریکا در نیمه قرن بیستم باشد.

نوآوری از پایین به بالا

حتی دولت‌ها‌ی ورزیده و با تحرکی نظیر چین نیز می‌توانند در مسیر نوآوری موانع و محدودیت‌هایی را داشته باشند. این موانع در مقابل تغییرات خود دولت، منابع ملی و جریاناتی است که از سیستم کمونیستی و فرهنگ باستانی چین نشات می‌گیرد. حال تصور کنید که چگونه این نیرو‌ها و موانع تحمیل شده بر کارآفرینان می‌تواند خلاقیت آنها را تحلیل برد. در اویل دهه 1990 Edward Tian یک کارآفرین که در امریکا تحصیل کرده بود شرکت خدمات ارتباطی را تاسیس نمود با نام Asia Info (که امروزه با نام Asia Info- Linkage مشهور است) که در عرض 3 سال به یک سازمان بسیار موفق با 320 کارمند و درآمدی بالغ بر 45 میلیون دلار مبدل شد. در سال 1996 در حالیکه Tian از سرعت پایین رشد تغییر تکنولوژی در صنعت ارتباطات چین به ستوه آمده بود، به پیشنهاد Zhu Rongji قائم مقام شرکت، قانع شد تا Asia Info را به منظور راه‌اندازی یک کمپانی جدید ترک نماید. China Netcom سازمان جدیدی بود که برای ساخت شبکه فیبر نوری برای اتصال 300 شهر به یکدیگر راه‌اندازی شده بود. زمانیکه یکی از ما ( مک‌فارلان) از کمپانی بازدید کرد (سال 2002) با یک شرکت خلاق با فرهنگی خلاق، باز و فعال روبرو شد. این در حالی بود که این سازمان متعلق به 4 آژانس دولتی بود که با یکدیگر همکاری مشترک داشتند. در سال 2002، زمانیکه سازمان ارتباطات قول آسای چین توسط دولت به زیر مجموعه‌های کوچکتری تقسیم شد، بازار 10 استان شمالی این شبکه با نت کام ادغام شدند.در عرض یک شب سازمان Tian به یک شرکت با 230 هزار مشترک بدل شد. تعاملات فرهنگی بین دو سازمان بسیار غیر معمول بود Tian از دید بسیاری از کارکنان شبکه ارتباطی چین، در تلاش برای ساختن شرکتی با شکل و ظاهر امریکایی و گاهی غیرقابل‌قبول شناخته می‌شد. شش ماه بعد از اتمام، مک‌فارلان مطالعه موردی ما را برای 70 مدیر اجرایی نت‌کام چین ارائه داد که از این میان 20 نفر وابسته به صنعت ارتباطات بودند. گروه به جای دریافت درس از این مطالعه مورد تغییرات سازمانی و موفقیت تجاری نسبت به Tian برای شیوه مدیریت (غیر چینی) وی موضع گرفته و در نهایت وی را به خاطر تلاش برای خوب نشان دادن فرهنگ غربی و تلاش برای جایگزین کردن آن به جای فرهنگ چینی به بی‌کفایتی محکوم کردند. چندی پس از این ماجرا Tian از نقش رهبری و ریاستی خود پایین کشیده شد و پس از گذشت مدتی حتی از شبکه نت‌کام چین نیز حذف گردید. برای خارجی‌ها نت‌کام چین طبیعتا به عنوان یک شرکت ارتباطی مدرن شناخته می‌شود اما در واقع یک شرکت و سازمان تحت نظارت دولت باقی مانده است. زمانیکه ما مطالعه موردی شبکه نت‌کام چین را به دانشجویان MBA خود درس می‌دهیم از آنها می‌خواهیم که همچون یک رئیس واقعی به سازمان امتیاز دهند. حزب کمونیست نیاز دارد که در هر سازمان با بیش از 50 کارمند یک نماینده داشته باشد. هر شرکتی که بیش از 100 کارمند داشته باشد باید یک سلول حزبی داشته باشد که رهبر آن بصورت مستقیم به حزب در شهرداری یا استان گزارشات خود را ابلاغ کند. این الزامات یک سازش بین طبیعت مالکانه شرکت، سمت و سوی استراتژی شرکت، اقدامات و مزایای رقابتی ایجاد می‌کند، از این رو یک رفتار رقابتی نرمال را بدون در نظر گرفتن محرک‌هایی که صاحبان صنایع را به رشد کسب‌وکار خودشان تشویق می‌کند تحمیل می‌نماید.

اما حتی اگر دولت سلول‌های حزبی را منحل نماید و به جای آنها تلاش خود برای تشویق پدید آمدن ابداعات و ابتکارات جدید دو چندان نماید، یک تمایز بسیار قوی‌تر باقی می‌ماند: واقعیات اقتصادی بازارهایی که سازمان‌ها‌ی چینی در آن مشغول به فعالیتند. چه لزومی دارد با پیشگام بودن در نوآوری خود را به زحمت بیاندازیم در حالیکه نتایج و موفقیت‌ها‌ی حاصل از آن برای بهبودهای فزاینده چه در خانه و چه در خارج از کشور بسیار گسترده و وسیع است. پرتال سایت علی بابا را که یک سایت B2B می‌باشد را در نظر بگیرید، این سایت در سال 2001 بسیار شکننده ظاهر شد به گونه ای که ترس از شکست آن پدید آمده بود اما با بکار گیری خلاقانه تکنولوژیهای خارجی برای پوشش نیاز بازارهای در حال توسعه، امروزه علی بابا 80 میلیون مشتری از 250 کشور مختلف را سرویس دهی می‌کند.

موفقیت وب سایت حراج این شرکت، Tabao به شکلی طبیعی ایده‌ای را به خارج از مرزهای چین راند. و یا Baidu (موتور جستجوگر چینی) را در نظر بگیرید که بصورت بسیار گسترده‌ای در بازار داخلی رواج یافته و هیچ‌گونه چالشی با مسائل تکنولوژی و سیاسی ندارد. با به هم دوختن محصولات، سازمان‌ها و پروسه نیاز به بازارهای محلی، Baidu امروزه 80درصد از سهم آنچه که بزرگترین بازار جستجوی جهان خوانده می‌شود را به خود اختصاص داده است. درست نظیر ژاپن که پس از گذشتن سه دهه از جنگ جهانی دوم در بسیاری از صنایع به تکنواوژی امریکا دست یافت، چین نیز در مسیری نظیر ژاپن در حرکت است. دستیابی به تکنولوژی، یک استاندارد شده و یک عمل بسیار سودآور تلقی می‌گردد. با اینحال دستیابی به آن تکنولوژی از طریق آموختن از دیگران یک تمایل جدید محسوب می‌گردد.

نوآوری با فراگیری

چیزهای زیادی در مورد موج سرمایه‌گذاری مستقیم چین در خارج از مزرهای خود نوشته شده است، چیزهایی که بیشتر بر منابع ساختمانی و ساخت و ساز متمرکز است. بویژه در افریقا و امریکای لاتین. چرخش به سمت امریکا و اروپا برای تکنولوژی با این وجود دیگر کم اهمیت نیست. دولت چین که از پرداخت هزینه مجوز برای استفاده از برنامه‌های مختلف به ستوه آمده است، به دنبال درخواست شرکت‌ها‌ی چینی و با تشویق دولت در جستجوی خریدن ابداعات راه‌گشا به جای اجاره و حتی سرقت آنهاست. تا از طریق فراگیری این ابداعات هم تکنولوژی و هم استعداد را به دست آورد.

مورد شرکت هوآوی (Huawei) را در نظر بگیرید، William Plum قائم مقام واحد واشنگتن شرکت و دیپلمات سابق ایالات متحده، نیروی سابق دفتر مرکزی شرکت Telecom، هوآوی را به این صورت توصیف نمود: «بزرگترین سازمان که تا به حل راجع به آن نشنیده اید!» ادعایی که امروزه تا حدی اتفاق افتاده است. بویژه با وجود 16 واحد که در سراسر جهان برای این سازمان مشغول به کار هستند و کاربردهای گوناگونی که با تلاش‌ها‌ی این سازمان برای فراگیری تکنولوژی در ایالات متحده بدست آمده است.

Haier یکی از رهبران چینی بازار و تولیدکنندگان وسایل الکترونیکی، یک شبکه جهانی گسترده طراحی مشابه و مرکز در ایالات متحده، ژاپن، کره،  ایتالیا، نیوزلند و آلمان برای تولیدکنندکان خودروی چینی دارد. Turin در ایتالیا، مکانی که باید با JACT FAW و مرکز تغییرات در آن باشد. فرهنگ غرب ستیز حال حاضر ممکن است در خانه قدرت زیادی داشته باشد اما شرکت‌ها‌ی چینی خصوصی که در خارج از کشور فعالیت می‌کنند توانایی زیادی برای جذب استعدادهای محلی دارند. برای مثال Plummer یکی از معدود مقامات رده بالای غربی است که برای شرکت Huawei مشغول بکار است. در سال 2010 سازمان John Roese، معاونت تکنولوژی سابق شرکت Nortel را به خدمت گرفت تا واحد R&D امریکای شمالی را هدایت کند و یکسال قبل مدیر ارشد تکنولوژی شرکت انگلیسی British Telecom، به واحد برون مرزی شرکت Huawei وارد شده و 2.5 میلیارد بودجه R&D و عملیات را سرپرستی کرده بود. Ren Zhengfei مدیر شرکت Huawei که یک افسر سابق چین است، به شکل مشابه تولیدکننده توربین، GoldWind، تیم روزنوگ آمریکایی را به خدمت گرفت. یک چهره شناخته شده در زمینه هوای پاک، تا نخستین مدیرعامل امریکایی خود را آزموده باشد. در مقابل او اقداماتی متفاوتی را انجام داد که تمایز قابل توجهی با تجربیات بین صنعتی و کارشناسان صنعتی داشت. تولیدکننده لوازم ماشین Sany که رقیب بین‌المللی اصلی او Caterpillar و Komatsu محسوب می‌شوند، در ابتدا تلاش داشت در بازارهای اروپایی و امریکایی به موفقیت دست یابد. برای اینکار به تکنولوژی خانگی خود تکیه داشت اما کم کم اشتباهاتی که پدید آمد شرکت را تشویق کرد تا یک واحد در نزدیکی دفاتر مرکزی این شرکت در اروپا و امریکا تاسیس نماید تا با متخصصینی از همان کشورها تجهیز شود. در سال 2012 فراگیری دانش از شرکت Putzmeister آلمان که یک تولیدکننده مشهور پمپ‌ها‌ی سیمان بود سازمان Sany را قادر ساخت تا به فناوری طولانی مدت پمپ‌ها دست یابد. به طور خلاصه می‌بینیم که شرکت‌ها‌ی چینی تلاش‌ها‌ی زیاد و مصممی برای پوشاندن شکاف بین گنجایش نوآوری آنها برای فراگیری از شرکت‌ها‌ی خارجی و انعقاد قرارداد همکاری با آنها از خود نشان می‌دهند. کماکان برای تبدیل شدن به یک نیروی هدایت کننده نوآوری‌ها در قرن 21 چینی‌ها نیاز دارند تا نوآوران آینده را از اکنون پرورش دهند. این وظیفه به عهده دانشگاه‌های چینی است.

نوآوری در نسل آینده

در نیمه اول قرن بیستم، چین انستیتوهای قویی را تحت نظر دولت راه اندازی نمود. این انستیتوها با مجموعه‌ای از دانشگاه‌ها‌ی خصوصی خلاق تکمیل می‌شدند. تمامی این موارد در سال 1950 تحت نظارت شوروی سابق در آمده و در زمان سیاسی و انقلاب فرهنگی پدید آمده، نابود شد. امروز دانشگاه‌ها‌ی چینی بازگشته‌اند. دانشگاه تینگوآ را در نظر بگیرید. این دانشگاه در سال 1911 با بودجه Boxer Indemnity به عنوان یک دانشگاه دو ساله که دانشجویان را برای تحصیل در امریکا آماده می‌کند ایجاد شد. این دانشگاه به یک دانشگاه بسیار جامع در دوره ملی‌گرایی تبدیل شد و به یک دانشگاه پلی‌تکنیک با ساختار دانشگاه‌ها‌ی شوروی تبدیل شد. امروزه این دانشگاه بار دیگر ادعای خود را مبنی بر یک دانشگاه بسیار جامع و بزرگ را از سر گرفته است. در سال 2016 دانشگاه تینگوآ اولین کالج خود – Schwarzman – را که به یادبود خیر آمریکای به نام Stephen A.Schwarzman نام گرفته است را خواهد ساخت که 200 دانشجوی مقطع تحصیلات تکمیلی از سراسر جهان را سالانه جذب می‌نماید. به سادگی می‌توان دید بر اساس تعداد دانشجویان فارغ‌التحصیل شده تغییرات اخیر در سیستم تحصیلی چین بسیار ناخوشایندتر از حتی افزایش ناگهانی تحصیل‌کردگان پس از جنگ در ایالت متحده امریکا می‌باشد. یک دهه بیشتر که دانشگاه‌ها تعطیل بودند در سال 1978 دانشگاه‌ها‌ی چین مجدد گشوده شدند و تقریبا یک میلیون دانشجو به سوی آنها روانه شدند. در سال 1998 ثبت نام برای دانشگاه به 3.4 میلیون نفر رسید که این رقم بسیار فاصله زیادی با آمار ایالت متحده امریکا داشت که حدود 14.5 میلیون ثبت نامی دانشگاه داشت. در همین زمان در سال 2012 حدود 23.9 میلیون دانشجو در مقاطع تحصیلات مختلف در دانشگاه‌ها‌ی چین مشغول به تحصیل می‌باشند. رقمی حدود 4 میلیون بیشتر از آنچه که در دانشگاه‌ها‌ی امریکا مشغول به تحصیل هستند. کالج‌های خصوصی و دانشگاه‌ها‌ی غیر دولتی بیش از یک چهارم دانشجویان تحصیلات تکمیلی در چین را تحت پوشش قرار داده است و با سرعتی بیشتر از دانشگاه‌ها‌ی عمومی در حال رشد می‌باشد. شرکت‌ها‌ی بزرگ نیز در حال آمیخته شدن با این شرایط هستند. برای مثال علی بابا، Taobao یک دانشگاه به نام Taobao را تاسیس نموده است که دانشجویان را برای کسب‌وکار‌هایی مانند الکترونیک، مدیریت و فروش تربیت می‌کند. در حال حاضر این دانشگاه با حدود بیش از یک میلیون دانشجو بصورت آنلاین خدمات ارائه می‌کند. چین بزودی هر ساله بیش از هر کشور دیگری دانشجوی دکتری فارغ‌التحصیل خواهد نمود چرا که دانشگاه‌ها‌ی چینی در صدد آنند که تغییرات خلاقانه‌تر، انتقال دانش و نوآوری به محصولات رده بالاتر را سر لوحه کار خود قرار دهند. دولت چین و بسیار دیگری از منابع درآمد هنگفتی را به موسسات و انستیتو‌های پیش‌برنده این جریان تزریق می‌کنند. در طول 10 سال بودجه تحقیقاتی دانشگاه‌ها‌ی برتر چین به میزان همتایان اروپایی و امریکایشان خواهد رسید و در مهندسی و علوم پایه دانشگاه‌ها‌ی چینی در میان دانشگاه‌ها‌ی سرآمد جهان قرار خواهند گرفت. آیا دانشگاه‌ها‌ی چینی قادر خواهند بود استاندارهای جهان را در قرن 21 پیاده سازند؟ پاسخ مثبت است. با وجود اینکه در حال حاضر در میان 50 دانشگاه برتر جهان قرار ندارند اما به سبب داشتن منابعی که در اختیارشان قرار خواهد گرفت این هدف به سادگی قابل دسترسی است. اما سوال مهم‌تر اینست که آیا چین یک قالب و ساختار خوب برای بروز نوآوری دارد و یا نه. توانایی پاسخ ما به این سوال منفی است. ساختار و چارچوب دانشگاه‌ها‌ی دولتی چین هنوز هم بسیاری از تصمیمات را به تعداد بسیار اندکی از افراد واگذار نموده است. دانشگاه‌ها‌ی چینی همچون شرکت‌ها‌ی وابسته به دولت با معضل کمیته‌های حزبی روبرو است و دبیر حزب دانشگاه بصورت طبیعی ریاست دانشگاه را از تصمیم‌گیری خارج می‌سازد. از این رو دبیرها نقش مرکزی را در موفقیت دانشگاه‌ها بازی می‌کنند. پس بنابراین این سیستم از هدایت موازی به جای اینکه ایده‌ها و نواوری‌ها را در جریان قرار دهد آنها را محدود می‌کند. آزادی در تعقیب کردن ایده‌ها هر جایی که ممکن است یک شرایط پیش‌فرض برای پدید آوردن نوآوری در دانشگاه است. با این حال با یک سنجش نوآوری به این نتیجه می‌رسیم که اعضاء دانشگاه‌ها‌ی چینی یا به کلی نقشی در هدایت دانشگاه ندارند و یا نقش آنها بسیار اندک است. در واقع شاید ابداعات و نوآوری‌ها‌ی مطلق همچون رهبری مطلق و قدرت، در صنعت بیش از حد بها داده شده است، همچنان که در آموزش نیز اینگونه است. چین می‌تواند برای مدتی از آنچه که جزء … مزایای آتیه خواند لذت ببرد: توانایی یادگیری و بهبود کار گذشتگان. مسلما چین در دهه اخیر نشان داده قادر است ابداعات خلاقانه و سازگاری را به مرحله ظهور برساند و امروزه گنجایش حتی بیش از این را نیز دارد. اما آیا چین قادر به رهبری این جریان است؟ آیا دولت چین آگاهی لازم برای روشن ساختن مسیر و همچنین شکیبایی و بردباری مورد نیاز برای ظهور چیزی که شومپیتر(Schupeter؛ اقتصاددان معروف آمریکایی-استرالیایی) آنرا ماهیت حقیقی کارآفرینی خوانده است، را دارد؟ در این مورد ما شک داریم. مشکل به زعم ما قدرت نوآوری و ظرفیت هوشی مردم چین نیست. آنها در این زمینه استعداد زیادی دارند اما جهان سیاسی که مدارس، دانشگاه‌ها و تجار آنها نیاز به فعالیت در آنرا دارند، بسیار محدود است.

نوشته‌ی رجینا ابرامی، ولیلام کربی و وارن مک‌فارلان

این مقاله در شماره مارس 2014 مجله کسب و کار هاروارد منتشر شده است. برای دانلود نسخه فارسی این مجله، به بخش «مجله کسب و کار هاروارد» سایت نشر نوین مراجعه نمایید.

1 نظر در “چرا چینی ها نمی توانند نوآوری کنند؟

  1. محمد گفت:

    سلام مرسی از مقالات هارواردتون با ترجمه های عالی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *