درباره کتاب وادارم نکن فکر کنم
خلاصهای از آنچه در کتاب وادارم نکن فکر کنم خواهید خواند:
استیو کروگ: من شغل خیلی خوبی دارم. مشاور کاربردپذیری هستم. این کاری است که انجام میدهم:
در ابتدا مردم «(مشتریان)» آنچه را در دست ساخت دارند، برای من میفرستند. شاید طراحی وبسایت تازهای باشد که روی آن کار میکنند، یا لینک سایتی باشد که مشغول بازطراحیاش هستند یا نمونه اولیه یک اپلیکیشن موبایل.
سپس تلاش میکنم آنچه را که میفرستند امتحان کنم. سعی میکنم آنطور که کاربران واقعی نیاز دارند یا میخواهند، از آن استفاده کنم. جاهایی که به نظر برسد کاربران ممکن است گیر بیفتند یا نکاتی را که به نظرم ممکن است برایشان گیجکننده باشد، یادداشت میکنم (چیزی که به آن «بازبینی تخصصی کاربردپذیری» میگویند). گاهی نیز از افراد دیگر میخواهم که از آنها استفاده کنند، تا ببینم کجاها گیر میافتند و گیج میشوند («آزمون کاربردپذیری»).
در انتها در جلسهای با تیم مشتری، مشکلاتی را که یافتهام و میتواند موجب زحمت کاربران شود («مشکلات کاربردپذیری») توضیح میدهم. همچنین به آنها کمک میکنم تصمیم بگیرند کدام یک از این مسائل اول باید حل شوند و بهترین راه حل آنها چیست.
خبر بد: شما احتمالاً متخصص کاربردپذیری وب ندارید
تقریبا همه تیمهای توسعه وب میتوانند از وجود کسی مانند من بهره گیرند تا کاربردپذیری را جزیی از محصول خود کنند. اما متاسفانه بیشتر آنها از عهده مخارج استخدام یک متخصص کاربردپذیری برنمیآیند. و حتی اگر میتوانستند، تعداد متخصصان موجود برای سرویس دهی به آنها کافی نبود. طبق آخرین شمارش، میلیاردها میلیارد وبسایت (و میلیاردها میلیارد اپ تنها برای آیفون ) وجود دارد و تنها حدود ۱۰.۰۰۰ مشاور کاربردپذیری وب، در جهان هستند. خودتان حساب و کتاب کنید. حتی اگر متخصصی در تیم خود دارید، آن فرد قطعاً نمیتواند هر چیزی را که تیم شما تولید میکند بررسی کند.
در سالهای اخیر، کارا کردن چیزها تقریباً به مسئولیتی برای همه تبدیل شده است. طراحان بصری و توسعهدهندگان وب اغلب خود را در حال انجام کارهایی مانند طراحی تعاملی (تصمیمگیری راجع به اینکه هنگامی که کاربر کلیک میکند، تقه میزند یا میکشد چه اتفاقی باید بیفتد) و معماری اطلاعات (اینکه همهچیز چطور باید ساختاربندی شود) مییابند. این کتاب را عمدتاً برای کسانی نوشتهام که قدرت مالی استخدام کسی مانند من را ندارند. دانستن برخی از اصول کاربردپذیری به شما کمک میکند که خودتان مشکلات را ببینید و همچنین از ابتدای کار مانع بروز این مشکلات شوید.
در این تردیدی نیست: اگر میتوانید، کسی مانند من را استخدام کنید. اما اگر نمیتوانید، امیدوارم این کتاب به شما امکان دهد که خودتان (در وقت آزاد بسیاری که دارید) آن را انجام دهید.
خبر خوش: قرار نیست موشک هوا کنید
خوشبختانه، بخش بزرگی از آنچه انجام میدهم، تنها استفاده از عقل سلیم است و هرکس با کمی علاقهمندی میتواند یاد بگیرد انجامش دهد. اما مانند بسیاری از کارهایی که بر مبنای عقل سلیم هستند، لزوماً واضح نیستند؛ مگر اینکه کسی نشانشان دهد.
بخش بزرگی از وقتم را صرف گفتن چیزهایی میکنم که افراد از قبل آن را میدانند. بنابراین اگر در صفحات پیش رو بسیار به این فکر میافتید که «قبلاً این را میدانستم» متعجب نشوید.
تعریف نویسنده از کاربردپذیری
تعاریف متفاوت بسیاری از کاربردپذیری خواهید یافت که اغلب آن را به ویژگیهایی مانند اینها تقسیم میکنند:
- مفید: آیا کاری را که مردم به آن احتیاج دارند انجام میدهد؟
- قابل یادگیری: آیا میتوانند سر در بیاورند که چطور از آن استفاده کنند؟
- به یادماندنی: آیا هر بار که از آن استفاده میکنند باید دوباره یادش بگیرند؟
- به درد بخور: آیا کار مورد نظر را تا آخر انجام میدهد؟
- به صرفه: آیا کار را با صرف میزان معقولی از وقت و تلاش انجام میدهد؟
- خواستنی: آیا مردم آن را میخواهند؟
- دلپذیر: آیا استفاده از آن لذتبخش یا حتی سرگرمکننده است؟
اگر چیزی کاربردپذیر باشد (چه وبسایت باشد یا کنترل تلویزیون) بدین معنی است که: فردی با توانایی و تجربه متوسط (یا حتی کمتر از متوسط) باید بتواند سر در بیاورد که چطور از آن برای انجام کاری استفاده کند؛ بدون اینکه آن چیز بیش از آنچه ارزشش را دارد دردسر داشته باشد.
ساختار کتاب وادارم نکن فکر کنم
این کتاب کم حجم است. تلاش زیادی کردهام که این کتاب مختصر باشد. آنقدر مختصر که بتوانید آن را در یک پرواز طولانی بخوانید. این کار را به دو دلیل انجام دادهام:
۱. اگر کوتاه باشد، بخت بیشتری برای خوانده شدن دارد. مخاطبان من کسانی هستند که در جبهه مشغول جنگ هستند: طراحان، توسعهدهندگان، سازندگان سایت، مدیران پروژه، بازاریابان، و کسانی که چکهای حقوق را امضا میکنند و گروههای تک نفره که همه این کارها را خود انجام میدهند. کاربردپذیری مهمترین کار زندگی شما نیست. بنابراین لزومی ندارد زمان زیادی برای یک کتاب طولانی بگذارید.
۲. لازم نیست همه چیز را بدانید. مثل همه رشتهها، مطالب بسیاری هست که میتوانید راجع به کاربردپذیری یاد بگیرید. اما یادگیری مقدار محدودی از این اطلاعات مفید است. مگر اینکه بخواهید متخصص کاربردپذیری شوید.
متوجه شدهام باارزشترین کارهایی که در هر پروژه انجام میدهم تنها با در نظر گرفتن چند اصل کلیدی کاربردپذیری امکانپذیر میشود. آموختن این اصول از نظر من برای بیشتر افراد بسیار مفیدتر از لیستی طولانی از باید و نبایدهاست. تلاش کردهام نکاتی از کاربردپذیری را استخراج کنم که فکر میکنم همه کسانی که در طراحی دخیل هستند باید آنها را بدانند.
برای اینکه وقتتان تلف نشود، این لیست چیزهایی است که در این کتاب نمییابید:
- قوانین سفت و سخت کاربردپذیری. زمان زیادی است در این کار هستم؛ آنقدر زیاد که مطمئن شوم برای اغلب سؤالات کاربردپذیری یک جواب «درست» وجود ندارد. طراحی روندی پیچیده است و جواب واقعی بیشتر سوالاتی که از من میپرسند این است: بستگی دارد. اما معتقدم تعدادی اصول راهنما وجود دارد که توجه به آنها سودمند است. همانها چیزهایی هستند که سعی میکنم به شما منتقل کنم.
- پیشبینی آینده تکنولوژی و وب. حقیقت این است که حدس شما [از آینده] به همان خوبی من است. تنها چیزی که از آن مطمئنم این است که الف) بیشتر پیشبینیهایی که به گوشم میخورد به احتمال قریب به یقین نادرست است، و ب) آن چیزی که نهایت مهم میشود همه را غافلگیر خواهد کرد؛ حتی اگر پس از اینکه اتفاق افتاد به نظر بسیار بدیهی برسد.
- بدوبیراه گویی به سایتها و اپلیکیشنهایی که بد طراحی شدهاند. اگر از بذله گویی دیگران راجع به چیزهایی که اشکالات طراحی واضح دارند لذت میبرید، کتاب درستی را برای مطالعه انتخاب نکردهاید. طراحی، ساختن و نگهداری وبسایت یا اپلیکیشن کار آسانی نیست. درست مثل بازی گلف است: راههای انگشت شماری هست برای اینکه توپ وارد گودال شود؛ و میلیونها راه هست برای اینکه نشود. هرکس نیمی از کار را هم به درستی انجام دهد از نظر من قابل احترام است.
در نتیجه خواهید دید که مثالها را از محصولاتی عالی انتخاب کردهام که اشکالاتی جزیی دارند. به نظرم، از دیدن طراحیهای خوب، بسیار بیشتر میتوانید یاد بگیرید تا ازطراحیهای ضعیف.
و حالا با موبایل!
یکی از معضلاتی که موقع تجدید چاپ این کتاب با آن مواجه بودم، این بود که این کتاب همواره راجع به طراحی وبسایتهای کاربردپذیر بوده است. اگرچه اصول مطرح شده در آن به هر چیزی که مردم با آن تعامل میکنند (از جمله برگه انتخاباتی و باجه رأیدهی و حتی ارائههای پاورپوینت) قابل بسط است، تمرکز آن همواره بر طراحی وبسایت بوده و همه مثالهایش هم از وبسایتها بودهاند. تا این اواخر، بیشتر افراد روی همین کار میکردند. اما اکنون بسیاری از افراد به طرف اپلیکیشنهای موبایل رفتهاند. حتی کسانی که روی وبسایت کار میکنند باید نسخهای از کار خود را که روی موبایل هم به خوبی کار میکند تهیه کنند. میدانم که آنها بسیار مشتاق هستند بدانند که این مطالب چطور به کارشان میآید.
بنابراین این سه کار را انجام دادم:
- هر کجا میسر بود، مثالهایی از موبایل آوردم.
- فصلی راجع به مسائل و کارهایی که مختص موبایل است اضافه کردم.
- و مهمتر از همه: عبارت «و موبایل» را به تیتر دوم روی جلد اضافه کردم.
و چنانکه خواهید دید برخی جاها برای روشنتر شدن موضوع از عبارت «وبسایت و اپلیکیشن موبایل» به جای «وبسایت» استفاده کردهام. اما در اغلب موارد برای جلوگیری از ثقیل و نامفهوم شدن متن، از واژگان مخصوص وب استفاده کردهام.
فهرست کتاب وادارم نکن فکر کنم
پیشگفتار مترجم
پیشگفتار: درباره چاپ جدید
مقدمه؛ اول مرا بخوانید
اصول راهنما
- فصل ۱) وادارم نکن فکر کنم!
- فصل ۲) ما واقعاً چطور از وب استفاده میکنیم؟
- فصل ۳) مبانی طراحی بیلبورد
- فصل ۴) جاندار است؟شیء است؟ توی جیب جا میشود؟
- فصل ۵) حذف کلمات غیرضروری
چیزهایی که باید درست انجام دهید
- فصل ۶) تابلوهای خیابان و مسیرهای راهنما
- فصل ۷) نظریه انفجار بزرگ طراحی وب
اطمینان از اینکه کار درست را انجام دادهاید
- فصل ۸) «کشاورز و گاودار باید دوست باشند.»
- فصل ۹) آزمون کاربردپذیری با روزی ۱۰ سنت
مسائل عمدهتر و تأثیرات بیرونی
- فصل ۱۰) موبایل: دیگر تنها شهری در آلاباما نیست
- فصل ۱۱) کاربردپذیری به رسم ادب
- فصل ۱۲) شما و دسترسپذیری
- فصل ۱۳) هدایت سرگشتگان
⇓ دانلود کتاب وادارم نکن فکر کنم ⇓
دانلود رایگان دو فصل اول کتاب وادارم نکن فکر کنم
سید ایمان آقاپور (خریدار محصول) –
کتاب رسید به دستم و طراحی و چاپ خوبی داره ممنون از شما.
نشر نوین –
خوشحالیم که راضی بودین. امیدوارم از خوندنش لذت ببرین و در موفقیت های پیش رو، کمک تون کنه