نشر نوین، با دریافت کپی رایت نسخۀ فارسی کتاب Thinking, Fast and Slow از Daniel Kahneman و آژانس ادبی ایشان،Brockman Inc، اقدام به انتشار کتاب با نام «تفکر سریع و کند» کرده است.
طبق این قرارداد انحصاری، تمامی حقوق این اثر از جمله انتشار کاغذی و الکترونیکی برای نشر نوین محفوظ بوده و ترجمه و انتشار مجدد آن توسط سایر مترجمان و ناشران ایرانی، خلاف قوانین کپیرایت بینالمللی و اخلاق حرفهای است.
معرفی کتاب تفکر سریع و کند
خلاصهای از آنچه در کتاب تفکر سریع و کند خواهید خواند:
اثر دیگری از دنیل کانمن نویسندۀ کتاب نویز
کتاب تفکر سریع و کند نوشتۀ دانیل کانمن دربارۀ دو سیستم فکری است؛ تفکر سریع و تفکر کند که به ما در قضاوتهایمان کمک میکند. کانمن در کتاب تفکر سریع و کند اصول اقتصاد رفتاری را بررسی میکند و نشان میدهد که چگونه میتوانیم هنگام مواجهه با شرایط مهم از اشتباهات جلوگیری کنیم. کتاب کتاب تفکر آهسته و سریع به ما میگوید که ذهن ما از دو سیستم تشکیل شده است: سیستم ۱، تفکر سریع که بدون تلاش و بهطور غریزی و با تکیه بر شهود و تجربیات گذشته عمل میکند و سیستم ۲ تفکر کند که با تحلیل منطقی درگیر میشود و معمولاً به تلاش بیشتری نیاز دارد.
کتاب تفکر سریع و آهسته نشان میدهد که چگونه دو سیستم بهطور مداوم در مغز شما برای کنترل رفتار و اقدامات شما در حال مبارزه هستند و مشخص میکند این مبارزه چطور باعث بروز خطاهای حافظه، قضاوت و تصمیمگیری میشود. همچنین راهکارهایی برای مدیریت این خطاها اراده میدهد. انسانها به هر دو سیستم نیاز دارند و کلید موفقیت این است که آگاه شویم چگونه فکر میکنیم تا بتوانیم از اشتباهات بزرگ در مواقع حساس جلوگیری کنیم.
تفکر سریع و کند از دنیل کانمن، یکی از کتابهای معتبر در زمینۀ علم تصمیمگیری است. این کتاب نحوۀ پردازش اطلاعات و تصمیمگیری توسط مغز را بررسی میکند. این کتاب فرضیات ما در مورد رفتار انسانها را به چالش میکشد. کتاب سریع و کند به شما نشان میدهد که در چه شرایطی به حس درونی خود اعتماد کنید، چگونه آگاهانهتر عمل کنید و تصمیمات بهتری بگیرید. کتاب تفکر کند و سریع به ما توضیح میدهد چرا نباید بهطور کورکورانه به هر چیزی که به ذهنمان میآید، باور کنیم.
اگر برای تصمیمگیری وقت زیادی میگذارید یا برعکس، تصمیمات عجولانهای میگیرید که بعداً باعث پشیمانیتان میشود، این کتاب برای شما مناسب است.
چگونه رفتار ما توسط دو سیستم تعیین میشود؟
به عقیدۀ دنیل کانمن در کتاب تفکر سریع و کند، ذهن ما دو سیستم برای تصمیمگیری دارد؛ سیستم یک که شهودی، خودکار و سریع عمل میکند، سیستم دو که محاسبهگر، ملاحظهگر و متفکر است و سرعتش کند است. تعاملات این دو سیستم مشخص میکند که چطور فکر میکنیم، تصمیم میگیریم و عمل میکنیم.
سیستم یک معمولا به شکل ناخودآگاه و ناگهانی عمل میکند و معمولا از کنترل ما خارج است. مثلا وقتی صدای بسیار بلند و غیرمنتظرهای میشنوید، کارکرد این سیستم را تجربه میکنید. احتمالا اولین کاری که بعد از شنیدن صدا میکند، چرخاندن سرتان به سمت صدا و یا نگاهی متعجبانه است. این کاری است که سیستم ۱ میکند. این سیستم میراثی از گذشتۀ تکاملی ما است. این اقدامات برای بقای ذاتی ما لازم است.
سیستم اول ذهن انسان سریع تصمیم میگیرد و سریع واکنش نشان میدهد. مثلا هنگام بازی کردن فقط چند دقیقه فرصت برای انتخاب حرکت بعدی خود دارید و تصمیمات شما به شهود شما بستگی دارد. ما در شرایط اضطراری از سیستم ۱ استفاده میکنیم تا به صورت شهودی و بدون فکر عمل کنیم. برای مثال، زمانی که به صورت زنی نگاه میکنید، ممکن است بهطور شهودی نتیجه بگیرید که او عصبانی است. این نمونهای از تفکر سریع است که با کنترل کمی انجام میشود.
تفکر در این سیستم بر اساس تجربههای گذشته و شهود انجام میشود. این سیستم در شرایطی به کار میرود که نیاز به تصمیمگیری سریع و فوری وجود دارد، مانند واکنش به خطرات یا شرایط پیشبینینشده. این تفکر معمولا باعث بروز اشتباهات می٬شود.
سیستم ۲ معمولا توسط شما کنترل میشود. این سیستم مربوط به آن بخش از مغز است که مسئول تصمیمگیریها،استدلالها و باورهای فردی است. سیستم دو با فعالیتهای آگاهانه ذهن مانند خودکنترلی، انتخابها و تمرکز بر توجه سروکار دارد. مثلا وقتی در جمعیتی به دنبال فرد خاصی هستید، ذهن شما بر این کار متمرکز میشود و ویژگیهای آن شخص و هرچیز مرتبط به آن را به یاد میآورد. ذهن شما فقط بر این خصوصیات متمرکز شده و به سختی به سایر افراد توجه میکند. این توجه به شما کمک میکند در عرض چند دقیقه آن شخص را پیدا کنید.
سیستم دوم ذهن انسان برای دقت در جزئیات و تفکر انتقادی نیاز به تلاش بیشتری دارد. این سیستم در فرآیندهای تفکر بازتابی و عمدی برای حل مشکلات درگیر میشود. تفکر آهسته به فعالیتهای ذهنی و تلاش آگاهانه نیاز دارد. برای مثال وقتی میخواهید مسئلهای ریاضی را حل کنید از این سیستم استفاده میکنید.
در این سیستم ذهن به صورت آگاهانه، دادهها را بررسی میکند. این سیستم برای پردازشهای پیچیده و دقیق به کار برده میشود. زمانی که با چالشهای بزرگ مواجه میشویم یا میخواهیم در مسئلهای عمیق شویم با استفاده از سیستم ۲ میتوانیم بر مسائل مختلف تمرکز کنیم و موقعیتهای حساس را حل کنیم. در حالی که سیستم اول ایدهها، شهودها و تصورات را ایجاد میکند، سیستم دوم مسئول کنترل خود و جلوگیری از تکانههای سیستم ۱ است. سیستم ۲ معمولا به تصمیمات منطقی منجر میشود.
تفکر سریع و کند؛ ارتباط سیستم ۱ و سیستم ۲ چگونه است؟
سیستم ۱ ایدههایی برای سیستم ۲ ایجاد میکند: شهودها، برداشتها و احساسات. این سیستم موقعیتها را معمولا به خوبی پردازش میکند زیرا حاصل واکنشهای اولیه ما است که بهطور کلی مناسب است. اما سیستم یک دارای تعصبات و سوگیری است و امکان اشتباه سیستماتیک در آن زیاد است. وظیفۀ سیستم ۲ که مسئول خودکنترلی نیز هست این است که بر امیال سیستم ۱ غلبه کند.
ما معتقدیم که افکار و کارهای ما توسط سیستم ۲ انتخاب میشوند، اما در واقع آنها نتیجه کار سیستم ۱ هستند. این پدیده سابقه طولانی در تکامل دارد: توانایی پاسخ به تهدیدها بهطور فوری و انجام اقدامات حفاظتی همچنان در حافظه ما کدگذاری شده است. برای مثال، اگر ماشین شما روی روغن لیز بخورد، قبل از اینکه بهطور کامل آگاه شوید، واکنش نشان خواهید داد. با این حال برای قضاوتهای جدی باید چند ایده را در سر داشته باشیم؛ ترکیب شهود با دانش باعث میشود نتیجۀ بهتری بگیریم اما معمولا این کار را نمیکنیم.
سیستم یک میتواند به راحتی گمراه شود اما سیستم ۲ همه چیز را زیر سؤال میبرد اما مشکل این است که سیستم دو همیشه در دسترس نیست بنابراین بیشتر وقتها کار توسط سیستم ۱ انجام میشود. سیستم یک نه تنها به راحتی اطلاعات را میپذیرد بلکه احتمال رخ دادن اتفاقهای غیر ممکن را به شکل اغراقآمیزی ممکن میداند. ذهن با سیستم ۱ ارتباط بین وقایع، شرایط و نتایجی که با هم رخ میدهند را مشخص میکند. این ارتباط تفسیر ما از حال و انتظارمان از آینده را مشخص میکند.
حال خوب، شهود، خلاقیت و زودباوری که اجزای سیستم یک هستند، در یک گروه قرار میگیرند. وقتی حال خوبی داشته باشید، شهودیتر عمل میکنید و خلاقتر میشوید. در عین حال هوشیاریتان کمتر است و احتمال بروز اشتباهات منطقی بیشتر است زیرا سیستم ۲ شما خاموش است. کانمن معتقد است بین تاثیرات مثبت و سهولت شناختی (چیزی که با آن اطلاعات را درک میکنیم) ارتباطی وجود دارد.
به همین دلیل ممکن است به چیزی که نیاز به تلاش بیشتری دارد توجه نکنیم و فرصتهای خوب را از دست بدهیم. برای مثال ممکن است یک نقشۀ کسب و کار را به دلیل ناخوانا بودن فونت آن کنار بگذارید؛ بهتر است در تصمیمگیری خود تجدید نظر کنید.
دنیل کانمن در کتاب تفکر سریع و کند به “قانون کمترین تلاش” اشاره میکند؛ ذهن انسان به گونهای برنامهریزی شده که به سمت مسیر کمترین مقاومت حرکت کند و حل مشکلات پیچیده، ظرفیت فکری ما را کاهش میدهد. این مسئله توضیح میدهد که چرا وقتی خسته یا تحت فشار هستیم، نمیتوانیم بهطور عمیق فکر کنیم.
نقش میانبرهای ذهنی و سوگیریها در تصمیمگیری
کانمن در کتاب تفکر آهسته و سریع سوگیریهای شناختی و میانبرهای ذهنی در تصمیمگیری را بررسی میکند. سوگیریهایی مثل لنگرها، دسترسیپذیری، سوگیری تایید و اعتماد بهنفس بیشازحد، تأثیر زیادی بر تصمیمات و قضاوتهای ما دارند و اغلب به انتخابهای نامناسب منجر میشوند. آگاهی از این سوگیریها اولین گام برای کاهش اثرات منفی آنهاست.
خطاهای سیستماتیک، همان سوگیریها و خطاهای شناختی هستند که میتوان آنها را در شرایط خاصی پیشبینی کرد؛ بهعنوان مثال، پیشبینی میشود وقتی گویندهای خوشتیپ و با اعتماد به نفس پا به صحنه میگذارد، تماشاگران نظرات او را مطلوبتر از حد واقعی آن قضاوت میکنند. اصطلاح تشخیصی خاصی برای این سوگیری وجود دارد که پیشبینی، شناخت و درک آن را آسانتر میکند؛ اثر هالهای.
کانمن این موضوع را با مسئلهای ساده توضیح میدهد. فرض کنید یک چوب بیسبال و یک توپ مجموعاً ۱.۱۰ دلار قیمت دارند و قیمت چوب بیسبال ۱ دلار بیشتر از توپ است. قیمت توپ چقدر است؟
اکثر افراد بهاشتباه میگویند ۰.۱۰ دلار. شهود و تفکر عجولانه باعث میشود افراد فرض کنند که توپ ۱۰ سنت قیمت دارد. اما اگر بهصورت ریاضی به مسئله نگاه کنیم، اگر قیمت توپ ۰.۱۰ دلار باشد و قیمت چوب یک دلار بیشتر باشد جمع آن ۱.۲۰ دلار میشود که اشتباه است. برای حل این مسئله به تفکر سیستم ۲ نیاز داریم که نشان دهد توپ ۰.۰۵ دلار و چوب ۱.۰۵ دلار قیمت دارند که مجموعاً ۱.۱۰ دلار میشود.
بهطور مشابه، افراد اغلب فرض میکنند که یک نمونه کوچک میتواند بهدرستی نماینده یک تصویر بزرگتر باشد و درک خود را از جهان سادهسازی میکنند. با این حال، کانمن توصیه میکند که به اظهارات مبتنی بر دادههای محدود اعتماد نکنید.
سوگیریها و میانبرهای ذهنی چالشهایی برای تصمیمگیری ایجاد میکنند که ناشی از سیستم ۱ است. عدم توانایی سیستم ۲ در پردازش بهموقع اطلاعات میتواند باعث شود که افراد به برداشتهای فوری و متعصبانه سیستم ۱ تکیه کنند و به نتایج نادرستی برسند. میانبرهای ذهنی رویکردی برای حل مسائل بر اساس تجربههای قبلی است که باعث اشتباهات زیادی در قضاوت و تصمیمگیریها میشود. کانمن این تعصبات را از دیدگاه دو سیستم بررسی میکند و معتقد است افرادی که بیشتر از سیستم یک استفاده میکنند بیشتر مستعد سوگیری هستند.
افراد دوست دارند فکر کنند که هر چیزی علت خاصی دارد. اما تفکر علّی احتمال “تصادف رویدادهای واقعاً تصادفی” را نادیده میگیرد. تصادفی بودن اغلب برای منظم بودن در نظر گرفته می شود. برای مثال در بمباران لندن در جنگ جهانی دوم عدهای به تصادفی بودن این اتفاق شک داشتند. آنها فکر میکردند جاسوسان آلمانی در مناطقی که آسیب ندیدهاند مستقر هستند زیرا فضاهای خالی به نظر مشهود میآمدند. اما این تفکر علی باعث شد مردم اشتباه نتیجهگیری کنند زیرا تحلیلها آماری حاکی از تصادفی بودن این بمباران بود.
بیشتر مطالب کتاب تفکر سریع و آهسته دربارۀ سوگیریهای شهودی است. با این حال، تمرکز روی خطاها به معنی زیر سؤال بردن یا لکهدار کردن هوش آدمی نیست. اکثر افراد در بیشتر مواقع (از نظر ذهنی) سالم هستند و بیشتر قضاوتها و اعمالشان مناسباند.
قانون اعداد کوچک
یکی از سوگیریهای ذهنی، قانون اعداد کوچک است. بر اساس این قانون مردم اغلب فرض میکنند که یک نمونهی کوچک میتواند به درستی نمایندهی یک تصویر بزرگتر باشد. این تفکر باعث میشود که ما دنیا را سادهتر از آنچه هست ببینیم. برای مقابله با این توهم، نباید به اظهاراتی که بر اساس مقدار کمی داده ساخته شدهاند اعتماد کرد.
اثر لنگرها به روایت کتاب تفکر سریع و کند
اثر لنگر یک خطای شناختی است که در آن افراد به اولین اطلاعاتی که دریافت میکنند اتکا میکنند و از آن به عنوان مرجعی برای تصمیمگیری استفاده میکنند. این اثر تصمیمها و قضاوتهای افراد را به شدت تحت تأثیر این اطلاعات اولیه قرار میدهد، حتی اگر این اطلاعات غلط باشد.
به عنوان مثال، وقتی فردی به شما میگوید قیمت یک خانه ۵۰۰ هزار دلار است، این عدد به عنوان “لنگر” در ذهن شما باقی میماند. حتی اگر تلاش کنید که یک ارزیابی بیطرفانه داشته باشید، باز هم تخمین شما از ارزش واقعی خانه به آن عدد اولیه نزدیک خواهد بود.
یک تکنیک برای مقاومت در برابر اثر لنگر وجود دارد. بهعنوان مثال، اگر فروشنده قیمت بالایی برای یک خانه تعیین کرد و پیشنهادی کاملاً بیمعنی داد، نباید با یک پیشنهاد متقابل به همان اندازه بیمعنی واکنش نشان دهید. کانمن پیشنهادی غیرمعمول اما مؤثر میدهد؛ به جای قبول کردن اتاق را ترک کنید و یا تهدید به ترک اتاق کنید.
دسترسپذیری
تجربیات شخصی و تصاویر زنده از گذشته در ذهن ما بیشتر حضور دارند تا وقایعی که برای دیگران اتفاق افتاده است. حتی اگر این وقایع مشابه با آنچه برای ما اتفاق افتاده باشد. به همین دلیل سوگیریهای شخصی بسیار رایج است. ما همیشه سهم خود در مشارکتها را بیشتر از سهم مشارکت دیگران به یاد میآوریم حتی اگر ارزش مشارکتمان یکسان باشد.
همچنین پدیدهای به نام “زنجیره در دسترس بودن” وجود دارد. زنجیرهای از رویدادها که ممکن است از یک رویداد جزئی آغاز شده و منجر به وحشت عمومی شود. به گفتۀ نویسندگان، مهمترین عاملان زنجیرههای در دسترس بودن، تروریستها هستند. اگرچه تعداد حملات تروریستی و تعداد تلفات ناشی از آن در مقایسه با سایر علل مرگ کمتر است اما تصاویری که توسط رسانهها پخش میشوند ما را به وحشت میاندازد.
علت آن تکرار و زنده بودن تصاویری است که با سیستم ۱ سر و کار دارد. ناتوانی سیستم ۲ در پردازش اطلاعات بهموقع باعث میشود که به برداشتهای اولیهمان باور کنیم و قربانی سوگیری شویم. سیستم ۲ نیاز به آموزش ویژه دارد. باید یاد بگیریم که به برداشتهای اولیهمان شک کنیم .
بیشاطمینانی
کانمن در بخش سوم کتاب تفکر سریع و کند به سراغ موضوعات مرتبط با بیشاطمینانی و اثرات آن بر تصمیمگیری میپردازد. وقتی اطلاعات کمی دارید، ساختن یک داستان منسجم آسانتر است، زیرا قطعات کمتری برای قرار دادن در پازل وجود دارد. اطمینان دلگرمکننده ما به این که جهان معنادار است بر پایهای محکم است: توانایی ما برای نادیده گرفتن ناآگاهی خود.
مردم به اشتباه باور دارند که میتوانند گذشته را درک کنند. این باور باعث میشود فکر کنند که میتوانند آینده را پیشبنی کنند؛ اما این یک توهم است. ما نمیتوانیم به درستی، باورهای خود را بازسازی کنیم. اغلب به سوگیری اثر “من میدانستم” تسلیم میشویم.
توهم فهمیدن
ما فکر میکنیم چون میتوانیم به آسانی در مورد گذشته صحبت کنیم میتوانیم آینده را هم پیشبینی کنیم، اما چنین نیست. به عقیدۀ کانمن کسانی که بیشتر میدانند کمتر قابل اعتماد هستند زیرا این افراد بیش از اندازه به خود مطمئن هستند. کانمن معتقد است خطاهای پیشبینی اجتنابناپذیر هستند، و نباید به اطمینان ذهنی اعتماد کرد.
شهود کارشناسانه
در ادامۀ کتاب تفکر سریع و کند، دنیل کانمن به مفهوم شهود کارشناسانه» پرداخته و تأکید میکند که تسلط واقعی در یک زمینه منجر به قضاوتهای شهودی میشود. ما همگی دیدهایم که پزشکان با سالها تجربه بلافاصله با توجه به علائم بیمار یک بیماری را تشخیص میدهند. با این حال، حتی کارشناسان نیز در معرض سوگیریها هستند و هوشیاری مداوم به جلوگیری از اشتباهات ناشی از اعتمادبهنفس ذهنی کمک میکند.
خصومت نسبت به الگوریتمها
فرمولها موثر و قابل اعتماد هستند اما افراد این چنین فکر نمیکنند. افراد به تصمیماتی که توسط انسانها گرفته میشود نسبت به تصمیمات ماشین و یا هر روش مصنوعی دگیری اعتماد بیشتری دارند. البته انسانها، بهخصوص اگر در زمینهای متخصص باشند میتوانند تصمیمات درستی بگیرند اما این موضوع بیشتر در مورد پیشبینیهای کوتاهمدت صادق است. کانمن معتقد است وقتی صحبت از پیشبینیهای بلندمدت میشود این ایده معمولا شکست میخورد. به همین علت او پیشنهاد میکند که به فرمولها اعتماد کنید.
خوشبینها
ما خوشبینی و بدبینی را به ارث میبریم. خوشبینها مطمئن هستند و میتوانند این احساس را در دیگران نیز ایجاد کنند. اعتماد به نفس به آنها کمک میکند، در مواقع لزوم عمل کنند. اینطور به نظر میرسد که افراد خوشبین تاثیر زیادی بر زندگی سایر افراد دارند. اما آیا واقعاً این طور است؟ انعطافپذیری برای غلبه بر مشکلات یکی از ویژگیهای خوب خوشبینها است اما این ویژگی ممکن است باعث شود این افراد اعتبار موفقیتها را از خود بدانند و مسئولیت شکست را قبول نکنند.
عوامل موثر بر انتخابها به روایت کتاب تفکر آهسته و سریع
در بخش چهارم کتاب تفکر سریع و کند، کانمن به سراغ انتخاب و عوامل موثر بر آن میپردازد. نظریه چشم انداز یکی از این موارد است. بر اساس نظریه چشمانداز کانمن، ارزشگذاری انسانها بین سود و زیانها متفاوت است. افراد می توانند بر اساس سود درک شده به جای زیان های درک شده تصمیم بگیرند.
کانمن برای توضیح این نظریه از نظریۀ بیزاری از باخت میگوید. او معتقد است اگر افراد بین انتخاب دو گزینۀ برابر حق انتخاب داشته باشند (یکی با دیدگاه سودهای بالقوه و دیگری با زیانهای بالقوه) افراد بهطور طبیعی گزینهای که سود بیشتر را شامل میشود را انتخاب میکنند زیرا ذهن انسان اینگونه عمل میکند.
اثر مالکیت
کانمن همچنین به یک پدیده روانشناختی به نام «اثر مالکیت» اشاره میکند. این نظریه معتقد است که ما برای چیزهایی که مالک آن هستیم، ارزش بیشتری قائلیم. این سوگیری پیامدهای عمیقی برای معاملات اقتصادی و مذاکرات دارد.
بازگشت به میانگین
کانمن به مفهوم «بازگشت به میانگین» میپردازد (رویدادهای افراطی معمولاً با نتایج معتدلتری دنبال میشوند). شناخت این گرایش به پیشبینیهای دقیق کمک میکند و از خوشبینی یا بدبینی بیشازحد جلوگیری میکند. بهعنوان مثال، یک ورزشکار که در اولین پرش خود عالی عمل میکند، ممکن است در تلاش دوم عملکرد ضعیفتری داشته باشد زیرا ذهن او به حفظ برتری مشغول است.
خطای برنامهریزی
خطای برنامهریزی به گرایش ذاتی ما برای دست کم گرفتن زمان، هزینهها و ریسکهای مورد نیاز برای اقدامات آینده اشاره دارد. آگاهی از این خطا برای برنامهریزی دقیق پروژهها و تعیین اهداف ضروری است.
فرض کنید در حال آمادهسازی یک پروژه هستید و پیشبینی میکنید که یک هفته برای تکمیل آن کافی است. اما با شروع پروژه، با چالشهای جدیدی مواجه میشوید. علاوه بر این، در طول فاز اجرایی بیمار میشوید و بهرهوری کمتری دارید. متوجه میشوید که خوشبینی شما باعث شده زمان و تلاش مورد نیاز برای پروژه را به اشتباه محاسبه کنید. این مثال خطای برنامهریزی را نشان میدهد.
پشیمانی
یکی از موضوعاتی که کانمن در کتاب تفکر سریع و کند، بخش انتخابها به آن میپردازد، پشیمانی است. چیزی که توسط تصمیمگیرندگان تجربه میشود. وقتی انتخاب اشتباهی میکنیم، پشیمان میشویم علت پشیمانی ما این است که فکر میکنیم انتخابهای جایگزینی برای تصمیم ما وجود داشته است. وقتی صحبت از پشیمانی میشود، تعصب و سوگیری در زمینههای مختلف ظاهر میشود.
مثال زیر را در نظر بگیرید: آقای الف هرگز مسافران کنار جاده را سوار نمیکند، اما دیروز این کار را کرد و مورد سرقت قرار گرفت. آقای ب اما همیشه مسافران کنار جاده را سوار میکند. دیروز او نیز کسی را سوار کرد و او هم مورد سرقت قرار گرفت. آقای الف پشیمانی بیشتری را تجربه خواهد کرد چون اولین بار است که این کار را کرده. همچنین او بیشتر مورد سرزنش قرار میگیرد. آقای ب خود را بیشتر در معرض سرقت قرار میدهد، بنابراین باید بیشتر پشیمان باشد.
کانمن معتقد است وقتی تصمیمی میگیریم، عواقب آن را نیز میسنجیم و معمولا درد آن را پیشبینی میکنیم و سعی میکنیم از آن اجتناب کنیم. باید حواسمان به این حساسیت به پشیمانی باشد و اجازه ندهیم تمام وجود ما را فرا بگیرد و زندگی ما را مسموم کند. برای سازگاری با آن باید به یاد بیاورید که در هنگام تصمیمگیری به امکان پشیمانی هم فکر کردهاید.
بخش پنجم کتاب تفکر سریع و کند؛ دو خود
در کتاب تفکر سریع و کند، کانمن علاوه بر دو سیستم دربارهی دو خود دیگر صحبت میکند؛ خود تجربهکننده و خود یادآورنده. این دو خود در نقطۀ مقابل هم قرار دارند و با هم تفاوت دارند. بیایید این موضوع را با یک تجربه واقعی درک کنیم.
شما به آهنگ مورد علاقه خود گوش میدهید، اما در پایان دیسک خراشیده میشود و صدای ناهنجاری ایجاد میکند. ممکن است بگویید پایان بد تجربۀ گوش دادن شما را خراب کرد. اما این درست نیست؛ شما به موسیقی گوش دادهاید و پایان بد نمیتواند تجربهای را که قبلاً رخ داده است، خراب کند. این تنها شما هستید که خاطرهها را با تجربه اشتباه میگیرید.
این اتفاق نوعی خطای شناختی قانعکننده است که باعث میشود فکر کنیم یک تجربۀ گذشته میتواند خراب شود. خود تجربهکننده معمولا صدایی ندارد. خودیادآورنده گاهی اشتباه میکند اما همان است که تعیین میکند از زندگی چه میآموزیم.
قوانین حافظه بر اساس تجربیات گذشته ترجیحات را تعیین میکنند. خود به یادآورنده نقش مهمی در فرآیند تصمیمگیری ایفا میکند و اغلب انتخابها را مطابق با ترجیحات گذشته تحت تأثیر قرار میدهد. برای مثال، اگر خاطرۀ خوبی از یک انتخاب در گذشته داشته باشید و از شما خواسته شود دوباره انتخابی مشابه کنید، حافظه شما احتمالاً شما را به انتخاب دوباره آن گزینه سوق میدهد.
مهم است که بین شهود و تجربیات واقعی تفاوت قائل شوید. خود تجربهکننده رویدادها را در لحظه حال تجربه میکند، در حالی که خود به یادآورنده بر اساس خاطرات، انتخابها را شکل میدهد. درک این دوگانگی مانع از تأکید بیشازحد بر تجربیات منفی میشود.
خلاصه کتاب تفکر سریع و کند در ۳ درس
این کتاب سه درس مهم دارد که به شما کمک میکند بفهمید چه چیزی در مغزتان میگذرد:
۱- رفتار شما توسط دو سیستم در ذهن تعیین میشود؛ یکی آگاهانه و دیگری خودکار
سیستم ۱ خودکار و غریزی عمل میکند و به شما کمک میکند بدون فکر قبلی به شرایط ناگهانی واکنش نشان دهید؛ مثلاً وقتی شخصی مشکوک وارد قطار میشود و شما بهطور غریزی به سمت درب میچرخید یا وقتی بهصورت ناخودآگاه کل کیسه چیپس را جلوی تلویزیون میخورید. این سیستم که بازماندهای از گذشته ماست، برای بقای ما ضروری بوده و به ما کمک میکند در مواجهه با خطرات فوری سریع عمل کنیم.
در مقابل، سیستم ۲ آگاهانه، منطقی و متمرکز است و به شما امکان خودکنترلی میدهد و توجه خود را بهصورت عمدی روی وظایف خاص متمرکز کنید. این سیستم زمانی فعال میشود که نیاز دارید دوست خود را در جمعیت بزرگی پیدا کنید؛ چون به شما کمک میکند تصویر او را به خاطر بیاورید و افراد دیگر را نادیده بگیرید.
سیستم ۲ یکی از جدیدترین افزودههای مغز ما است و فقط چند هزار سال عمر دارد. این همان چیزی است که به ما کمک میکند در دنیای امروز موفق شویم، جایی که اولویتهای ما (به دست آوردن غذا و سرپناه به کسب پول، حمایت از خانواده و تصمیمگیریهای پیچیده) تغییر کرده است. اما این دو سیستم همیشه با هم کار نمیکنند و اغلب بر سر اینکه چه کسی مسئول باشد، مبارزه میکنند و این درگیری تعیین میکند که چگونه عمل کنید و رفتار کنید.
۲- مغز شما تنبل است و مانع استفاده کامل از قدرت هوش شما میشود
وقتی سیستم ۱ با یک مشکل دشوار روبهرو میشود که نمیتواند حل کند، سیستم ۲ را برای کار روی جزئیات فرا میخواند. اما گاهی اوقات مغز شما مشکلات را سادهتر از آنچه هستند، درک میکند. سیستم ۱ فکر میکند میتواند آن را مدیریت کند حتی اگر واقعاً نتواند، و شما در نهایت دچار اشتباه میشوید.
چرا مغز شما این کار را میکند؟ درست مانند عادتها، مغز میخواهد انرژی را ذخیره کند. قانون حداقل تلاش میگوید که مغز شما حداقل مقدار انرژی را برای هر وظیفهای که میتواند صرف کند. بنابراین وقتی به نظر میرسد سیستم ۱ میتواند امور را مدیریت کند، سیستم ۲ را فعال نمیکند. در این مورد، اما منجر به این میشود که شما از تمام نقاط هوش خود استفاده نکنید، حتی اگر واقعاً به آنها نیاز داشته باشید، بنابراین مغز ما با تنبلی هوش ما را محدود میکند.
۳- وقتی در مورد مسائل مربوط به پول تصمیم میگیرید، احساساتتان را کنار بگذارید
حتی با وجود اینکه تحقیقات میلتون فریدمن پایههای اقتصاد مدرن را بنا کرد در نهایت متوجه شدیم که «هومو اکونومیکوس» (انسانی که صرفاً بر اساس منطق عمل میکند و برای اولین بار توسط جان استوارت میل معرفی شد) خیلی به رفتار واقعی انسانها شباهت ندارد. برای درک این موضوع، دو سناریو را در نظر بگیرید:
- شما ۱۰۰۰ دلار دریافت میکنید و باید بین دریافت ۵۰۰ دلار اضافی به صورت قطعی یا قبول قمار ۵۰ درصدی برای برنده شدن ۱۰۰۰ دلار دیگر انتخاب کنید.
- شما ۲۰۰۰ دلار دریافت میکنید و باید بین از دست دادن ۵۰۰ دلار به صورت قطعی یا قبول قمار با ۵۰ درصد احتمال برای از دست دادن ۱۰۰۰ دلار دیگر انتخاب کنید.
اگر مانند اکثر مردم باشید، در سناریوی اول مبلغ قطعی ۵۰۰ دلار را انتخاب میکنید، ولی در سناریوی دوم ترجیح میدهید ریسک کنید. با این حال، احتمالهای بهدست آمدن نتایج نهایی (۱۰۰۰، ۱۵۰۰ یا ۲۰۰۰ دلار) در هر دو سناریو یکسان است.
این انتخابها به دلیل “نفرت از باخت” رخ میدهد زیرا ما بیشتر از ترس از دست دادن آنچه داریم، نگرانیم تا اینکه مشتاق کسب چیزهای بیشتر باشیم. همچنین ارزشها را بر اساس نقاط مرجع درک میکنیم. شروع از ۲۰۰۰ دلار باعث میشود احساس کنید در موقعیت بهتری قرار دارید و مایل به حفظ آن هستید.
در نهایت، هرچه پول بیشتری داشته باشیم، نسبت به آن حساسیت کمتری پیدا میکنیم (اصل حساسیت کاهشی). از دست دادن ۵۰۰ دلار وقتی ۲۰۰۰ دلار دارید کمتر از کسب ۵۰۰ دلار زمانی که فقط ۱۰۰۰ دلار دارید، به نظر میرسد؛ بنابراین بیشتر متمایل به ریسک کردن میشوید.
بنابراین به این موضوع آگاه باشید که احساسات ممکن است شما را در تصمیمگیریهای مالی گمراه کنند. سعی کنید به آمار، احتمالات، و زمانی که شانس به نفع شماست توجه کنید و مطابق با آن تصمیم بگیرید. احساسات خود را در جایی که لازم نیست دخالت ندهید.
آیا کتاب تفکر سریع و کند ارزش خواندن دارد؟
بله، این کتاب ارزش خواندن دارد. کتاب تفکر سریع و کند خلاصهای از دههها تحقیق کانمن در زمینۀ روانشناسی و اقتصاد رفتاری است که منجر به دریافت جایزه نوبل شد. این کتاب به ما کمک میکند تا نحوۀ تصمیمگیری را بهتر درک کنیم، خطاهای قضاوتی را بشناسیم و مهارت تصمیمگیری خود را بهتر کنیم.
این کتاب ما را با تعصبات پنهانی را که بر افکار و اعمال ما تأثیر میگذارند را آشنا میکند و الگوهای ناخودآگاهی که رفتار ما را تعیین میکند را به ما نشان میدهد. این کتاب خرد ما را به چالش میکشد و درک کاملی از نحوۀ کارکرد ذهن را ارائه میدهد. کتاب تفکر آهسته و سریع، ایدههای تفکر برانگیزی را ارائه میدهد که فرصت را برای تأمل شخصی فراهم میکند و میتواند درک ما از خود و جهان اطراف را تغییر دهد.
چه کسانی باید کتاب تفکر سریع و کند را بخوانند؟
کتاب تفکر سریع و کند به کسانی که به ذهن و نحوۀ تفکر انسان علاقه دارند، افرادی که دوست دارند در مورد نحوۀ قضاوت کردن انسانها اطلاعات کسب کنند، هرکسی که به رفتار انسانی، روانشناسی و اقتصاد علاقه دارد، دانشجویان روانشناسی و اقتصاد رفتاری و همۀ کسانی که به حوزۀ کتابهای توسعه فردی علاقه دارند، توصیه میشود.
فهرست مطالب کتاب تفکر سریع و کند:
۱) دو سیستم: بخش اول به عناصر اصلی رویکرد دوسیستمی در قضاوت و انتخاب می پردازد و تفاوت میان عملکرد خودکار سیستم ۱ و عملکرد کنترل شدۀ سیستم ۲ را شرح میدهد؛ همچنین نشان میدهد حافظۀ تداعیگر -که همان هستۀ اصلی سیستم ۱ است- چطور از تمام اتفاقاتی که در جهان پیرامون میگذرد، بهطور مداوم در هر لحظه تفسیرهای منسجمی ایجاد میکند. یکی از اهداف این بخش معرفی زبانی برای تفکر و صحبت در مورد ذهن است.
۲) میانبرهای ذهنی و سوگیریها: در بخش دوم، به مطالعات مربوط به قضاوتهای ناشی از میانبرهای ذهنی بیشتر پرداخته میشود و مسئلۀ بزرگتری بررسی میشود: چرا فکر کردن به صورت آماری برای ما این قدر دشوار است؟
۳) بیشاطمینانی: بخش سوم دربارۀ مشکلات مربوط به تفکر آماری بحث کرده و محدودیتهای گیجکنندۀ ذهن را توصیف میکند؛ اعتماد بیش ازاندازه افراد به آنچه فکر میکنند میدانند و ناتوانی آشکارشان در پذیرش گسترۀ جهل خود و عدم قطعیت جهانی که در آن زندگی میکنند
۴) انتخابها: بخش چهارم بر گفتوگویی با موضوعیت اقتصاد دربارۀ ماهیت تصمیمگیری و فرض عاقلبودن کنشگران اقتصادی متمرکز است. این بخش از کتاب با استفاده از مدل دوسیستمی، دیدگاه کنونی راجع به مفاهیم مهم نظریۀ چشمانداز را ارائه میدهد.
۵) دو خود: بخش پنجم به توصیف یکی از پژوهشهای اخیر میپردازد که تمایز بین دو خود -یعنی خوِد تجربهکننده و خوِد یادآورنده- را معرفی کرده است که تمایلات و علایق مشترکی ندارند.
۶)نتبجهگیری: در بخش نتیجهگیری، پیامدهای سه تمایز مطرح شده در این کتاب مورد بررسی قرار میگیرد: تمایز بین خوِد تجربهکننده و خوِد یادآورنده، تمایز بین مفهوم کنشگرهای مختلف در اقتصاد کلاسیک و اقتصاد رفتاری (که مفاهیم خود را از روانشناسی وام میگیرد) و تمایز بین سیستم خودکار ۱ و سیستم تلاشگر ۲.
صادق –
بشدت منتظر انتشار این کتاب هستم کاش زودتر منتشر بشه
محمد رضا –
سلام
کی منتشر میشه.امیدوارم مثل سایر آثار تون ترجمه روانی داشته باشه.
فرهاد –
درود به تیم خوب نشر نوین
این کتابو دارم میخونم. به نظرم به درد همه رشته ها و مشاغل میخوره. لذت میبرم از خودنش.
بحث بسیار خوبیو باز کرده.
(به اتفاقات واکنس نشون ندیم، پاسخ بدیم)