معرفی پویا پاک نژاد

|
تحصیلات پویا پاک نژاد از علوم سلولی و مولکولی آغاز شد، در مقطع کارشناسی ارشد با روانشناسی شناختی ادامه یافت و در حال حاضر او در رشتهٔ دکتری مدیریت رسانه در دانشگاه تهران، روی توسعه منابع انسانی سازمانهای خلاق و رسانهای مبتنی بر علوم شناختی پژوهش میکند. مسیر حرفهای او نیز از تدریس علوم و زیستشناسی در مدارس (۱۳۸۹ تا ۱۳۹۵)، مدیریت بهبود مستمر در صنعت دارو (۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸) تا تجربههای مختلف کارآفرینی در حوزههای آموزش، سلامت، بلاکچین و هوش مصنوعی گسترش یافته است.
اگر قرار بود تا آخر عمرم فقط یک کتاب ترجمه کنم، انتخابم «مغز رفیقباز» بود. این کتاب برای من فقط یک متن علمی دربارهی عصبشناسی پیوندهای اجتماعی نیست؛ انگار نویسنده دارد بخشهایی از مسیر زندگی و دغدغههای شخصی من را بازگو میکند.
من همیشه با تنهایی دست و پنجه نرم کردهام. هنوز هم از همان تنهایی، انرژی بقا میگیرم. اما در سالهای اخیر، زندگیام گره خورده به آدمها، سازمانها، منابع انسانی، سلامت روان و تلاش برای کمک به خودم و اطرافیانم که زیست اجتماعی مؤثرتری داشته باشیم. یاد گرفتن اینکه چگونه همین حرفها را جلوی دوربین و در جمع بزنم؛ و استفاده از رسانه برای پیوند دادن علم پیچیده به زندگی روزمره، بخشی از مسیرم شده است.
یکی از اصلیترین دغدغههای من، همان چیزیست که در سخنرانی نورومدیا تابستان ۱۴۰۱ دربارهاش گفتم:«کیمیاگری رفتار[1]». همیشه دنبال این بودهام که رفتار آدمها را بفهمم و توسعه بدهم. همین اشتیاق، ابتدا من را به سوی زیستشناسی برد، چون فکر میکردم شاید با دستکاریهای ژنتیکی و بیوشیمیایی بشود این تغییر را ایجاد کرد. بعد به سراغ علوم شناختی رفتم تا مداخلات ذهنی و شناختی را بررسی کنم، و در نهایت فهمیدم اصل ماجرا در فرهنگ، جامعه و ارتباطات است؛ همان چیزی که مسیرم را به رسانه کشاند.
در پاییز ۱۴۰۳، در رویداد «درکارتنیدگی» با عنوان سخنرانی «در جستجوی اتاق فرمان رفتار[2]» توضیح دادم که چنین اتاق فرمانی(استعارهای از مغز) به شکل فردی وجود ندارد؛ رفتار ما نتیجه شبکهای پیچیده از مکانیسمهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. همین فهم برایم نقطهی اتصال بین علوم شناختی و رسانه بود.
تحصیلاتم از علوم سلولی و مولکولی آغاز شد، در کارشناسی ارشد با روانشناسی شناختی ادامه یافت و حالا در دکتری مدیریت رسانه در دانشگاه تهران، روی توسعه منابع انسانی سازمانهای خلاق و رسانهای مبتنی بر علوم شناختی پژوهش میکنم. مسیر حرفهایام نیز از تدریس علوم و زیستشناسی در مدارس (۱۳۸۹ تا ۱۳۹۵)، مدیریت بهبود مستمر در صنعت دارو (۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸) تا تجربههای مختلف کارآفرینی در آموزش، سلامت، بلاکچین و هوش مصنوعی کشیده شده است.
از سال ۱۳۹۸ پادکست [3]braincast را برای ترویج علوم شناختی و مغز راهاندازی کردم. از ۱۴۰۰ در برنامه «چرخ» شبکه چهار به عنوان کارشناس میز گفتوگوهای علوم شناختی حضور داشتم، فصل دوم برنامه «مدهوش» را با هدف آموزش هوش مصنوعی به نوجوانان سردبیری کردم، و سردبیر برنامه «چرخ» شدم؛ مجله تلویزیونی علم و فناوری که امروز یکی از مهمترین رسانههای علمی کشور محسوب میشود. همچنین در پروژههایی مثل «کارمانی» در فیلیمو تلاش کردم مفاهیم نوآوری و تأمین مالی را به قالب رسانهای جذاب برای عموم تبدیل کنم.
مسئولیت اجتماعی خودم را دموکراتیکسازی علم و فناوری و کاهش شکاف دیجیتال میدانم؛ از انتقال پیشرفتهای علوم شناختی و فناوریهای نوین به شیوهای کاربردی و جذاب، تا مشارکت در صنعتیسازی اکوسیستم رسانه و ارتباطات کشور. به نظر میرسد پیوند پایدار میان علم، فناوری، رسانه و کسبوکار، راهیست برای تقویت رشد انسانی و تابآوری در عصر سریع، پیچیده و پیشبینیناپذیر امروز.
کتاب «مغز رفیقباز» دقیقاً همان پلی است که سالها دنبالش بودم: پیوندی واقعی میان یافتههای علوم اعصاب اجتماعی و تجربه انسانی روزمره. هر صفحهاش یادآور این است که مغز ما برای ارتباط ساخته شده و سلامت جسم و روانمان بدون زندگی اجتماعی، ممکن نیست. به چشم من، این فقط یک واقعیت علمی نیست؛ تجربه زیستهای است که به زندگی رنگ، عمق و معنا میدهد.
[1] https://www.aparat.com/v/o42f085
[2] https://www.aparat.com/v/bpb9v16
[3] https://castbox.fm/channel/id2883580