بلاگ, توسعه فردی, معرفی کتاب

ده پاراگراف طلایی از کتاب چیرگی

در این مطلب ۱۰ قطعه منتخب از کتاب چیرگی ارائه شده است. امیدواریم با خواندن این جملات کمی بیشتر با محتوای کتاب چیرگی آشنا شوید و منجر به ارتباط گرفتن با نویسنده و ایده‌ی اصلی کتاب شود.

پیش از این خلاصه کتاب چیرگی از زبان مترجم کتاب را در وبلاگ نشر نوین قرار داده ایم.

پاراگراف اول / پی بردن به زوایای پنهان یک مهارت

ماهیت قضیه این است که وقتی در حال یادگرفتن و تمرین کردن یک مهارت و مسلط شدن روی آن هستید، در طول این مسیر، تغییر و تحولاتی در خود شما شکل خواهد گرفت. قابلیت‌هایی در شما آشکار می‌شود که تا قبل از این نهفته و پنهان بودند، اما همین‌طور که پیشرفت می‌کنید به وجود آن‌ها پی می‌برید. در این مسیر هیجانات شما نیز پخته‌تر می‌شوند و مدیریت بهتری بر آن‌ها خواهید داشت. حس لذت‌جویی شما از نو تعریف می‌شود و دیگر دنبال لذت‌جویی‌های آنی و فوری نمی‌روید، بلکه این‌ها برایتان نوعی حواس‌پرتی و دور شدن از پاداشِ آتی تلقی می‌شوند. در حقیقت این‌ها را یک وقت‌گذرانی پوچ و بی‌ارزش می‌بینید که در نهایت چیزی نصیبتان نخواهند کرد. در عوض زمانی که بر چالش‌ها غلبه می‌کنید از احساس لذت و شعف لبریز می‌شوید، نسبت به توانمندی‌هایتان احساس اطمینان می‌کنید، مهارت‌ها را روان‌تر و مسلط‌تر انجام می‌دهید، و قدرتی که در پی این‌ها می‌آید را تجربه و لمس می‌کنید؛ این‌ها هستند که به شما لذت واقعی می‌دهند. صبر و حوصلهٔ شما بیشتر می‌شود؛ حالا دیگر وقتی کسل و دلزده می‌شوید دیگر ذهنتان دنبال یک وقفه (بریک) یا زنگ تفریح برای فرار از آن نمی‌گردد، بلکه این احساس دلزدگی برایتان نشانه‌ای است از چالشی که پیشِ روست و باید به آن حمله کنید و فتحش نمایید.

پاراگراف دوم / چگونه یک سازنده‌ی خوب باشید

به‌طور‌کلی، فرقی ندارد رشته و زمینهٔ آموزشی یا کاری شما چیست، شما باید خودتان را یک سازنده و خلق‌کننده در نظر بگیرید که دارید از مواد و مصالح واقعی و همین‌طور اندیشه‌ها و ایده‌ها برای ساختن استفاده می‌کنید. شما از طریق کارتان دارید چیزی ملموس و واقعی تولید می‌کنید، شما دارید خروجی بیرون می‌دهید. خروجی‌ای که مستقیماً روی مردم تأثیرگذار است و آن‌ها به وضوح تأثیرش را در زندگی‌شان می‌بینند و لمس می‌کنند. برای این‌که سازنده خوبی باشید، و هر چه در دست می‌گیرید را خوب بسازید- خانه، نهاد سیاسی یا اجتماعی، کسب‌و‌کار یا یک فیلم و …- باید اول از سازوکار ساختن و ساخته‌شدن سردربیاورید و مهارت‌های لازم را در خودتان ایجاد کنید. شما سازنده‌ای هستید که به خودتان قول داده‌اید به بالاترین استانداردها وفادار بمانید. بنا به همه این دلایل، لازم است دورهٔ شاگردیِ دقیقی را بگذرانید. شما نمی‌توانید بدون این‌که اول خودتان را دگرگون کرده و توسعه داده باشید، چیز ارزشمند و قابل توجهی در این دنیا بسازید.

پاراگراف سوم / زمان به شکل یک مؤلفه‌ی جادویی

وقتی صحبت از تسلط و چیرگی بر یک مهارت می‌شود، زمان یک مؤلفهٔ جادویی است. وقتی تمرین و یادگیری مهارتی را شروع می‌کنید و آن را به تدریج ادامه می‌دهید، با طی شدن روزها و هفته‌های متوالی مؤلفه‌های مختلفِ آن مهارت در وجود شما نهادیه می‌شوند. کم‌کم این قسمت‌ها و اجزای مختلف کنار هم قرار می‌گیرند و کُل آن مهارت به ‌بخشی از سیستم عصبی شما تبدیل و کاملاً درونی می‌شود، گویی با آن «یکی» شده‌اید. ذهن دیگر اسیر جزئیات نشده و می‌تواند از بالا، تصویر کلی را ببیند. این یک حس فوق‌العاده است و فارغ از این‌که سطح استعداد ذاتی شما چقدر است، تنها چیزی که شما را به درک این تجربه می‌رساند تمرین مداوم است. تنها مانعی که این وسط وجود دارد این است: خود شما و عواطفتان. عواطف و هیجان‌هایی مثل کسل شدن، هول و هراس، کلافگی، و درماندگی. شما نمی‌توانید این عواطف را نادیده بگیرید یا سرکوبشان کنید، چون این‌ها خواه‌ناخواه در طول فرایند اتفاق می‌افتند و کاملاً طبیعی‌اند. همه ما، حتی برجسته‌ترین اساتید، این عواطف را تجربه می‌کنیم. کاری که شما می‌توانید انجام دهید این است که، علی‌رغم وجود چنین احساساتی، همچنان به فرایند اعتماد داشته باشید و کار را رها نکنید. آن حس کسل بودن یا دلزدگی، به محض این‌که وارد چرخهٔ دریافت پاداش می‌شوید محو می‌شود و می‌رود. آن حس ترس و هراس، بعد از این‌که بارها و بارها خودتان را در معرض تمرین و ترس‌هایتان قرار دهید، از بین می‌رود. کلافه شدن نشانهٔ پیشرفت است- معنی‌اش این است که ذهن شما در حال تجزیه‌و‌تحلیل شرایط پیچیده‌ای است که با آن مواجه شده و نیازمند تمرین و تکرار بیشتر است. درماندگی، زمانی‌که به چیرگی برسید، دقیقاً به ویژگی‌ متضاد خود تبدیل می‌شود، یعنی احساس تسلط و برتری. این‌که اعتماد داشته باشید همهٔ این‌ها اتفاق می‌افتند، باعث می‌شود همه‌چیز سرجای خودش قرار بگیرد و فرایند طبیعی یادگیری را طی کنید.

پاراگراف چهارم / خلاقانه عمل کنید

خودتان را طوری عادت دهید که موقع انجام کار یا تمرین با جدیت و تمرکز دوبرابری فعالیت کنید، انگار که در آوردگاه اصلی هستید، منتها با دو برابرِ اهمیت. در ابداع روش‌ها و برنامه‌های تمرینی روتین، تا جایی که می‌توانید خلاقانه عمل کنید. به روش‌هایی برای تمرین فکر کنید که ضعف‌های شما را پوشش می‌دهد و راست کارتان است. برای تکمیل کارها یا تمرین‌ها، فرجه‌های ساختگی بگذارید و متعهد شوید که در همان فرجه کارتان را تمام کنید. مدام باید از مرز محدودیت‌هایتان فراتر بروید و خودتان را به جلو هُل دهید. با این روش، شما استانداردهای مشخصی برای عالی بودن خواهید داشت و این استانداردها معمولاً بالاتر از سایر آدم‌هاست.

پاراگراف پنجم / ذهن نوآفرین را فعال کنید

وقتی یک ماشین یا وسیله درست کار نمی‌کند، شما آن را شخصی نمی‌کنید، ناراحت نمی‌شوید و غصه هم نمی‌خورید؛ بلکه آن را به دیدهٔ یک فرصت برای بهبود می‌بینید. نقص در عملکرد یک ماشین، نشان‌دهندهٔ وجود عیبی درون آن است. این یعنی فرصتی برای برطرف کردن آن عیب و بهبود و ارتقای عملکرد کلی ماشین. در نتیجه شما به سروکله زدن با مؤلفه‌های فنی ماشین ادامه می‌دهید تا بهترین راه را برای برطرف شدن آن عیب پیدا کنید. همین ذهنیت باید درباره حوزه‌های کارآفرینی و کسب‌و‌کار هم پیاده شود. اشتباهات، ضعف‌ها و شکست‌های شما در این حوزه‌ها دقیقاً فرصتی برای یادگیری و آموزشتان هستند؛ این موارد درباره ضعف‌ها و کاستی‌هایی که دارید هشدار داده و به شما نشان می‌دهند باید روی چه چیزی کار کنید. ما نمی‌توانیم این اطلاعات ارزشمند را از جانب سایر آدم‌ها به‌دست بیاوریم، چون آن‌ها اغلب در تحسین و انتقاد سیاستمدارانه عمل می‌کنند.

پاراگراف ششم / آمادگی برای حرکت به سمت دستاوردها

در هر موقعیتی که باشید، وقتی در حال طی کردن دورهٔ شاگردی برای تبدیل شدن به یک کارآفرین هستید، باید هرچه زودتر در راستای ایده‌هایتان اقدام کنید و آن‌ها را در معرض نمایش عموم قرار دهید؛ هر چه زودتر این‌ کار را انجام دهید بهتر است. در این شرایط، حتی بخشی از وجود شما دوست دارد شکست بخورد، چون درس‌هایی که از پس آن می‌آید سنگفرش موفقیت‌های بزرگ شما در آینده است. دستاوردهای بیرون آماده‌اند تا توسط شما تصاحب شوند؛ اما اول باید اقدام کنید.

پاراگراف شماره ۷ / یادگیری ابزارهای جدید

ما باید خودمان را وادار کنیم تا فناوری‌هایی که در حال استفاده از آن‌ها هستیم را با بیشترین عمق ممکن مطالعه کنیم و بشناسیم؛ همین‌طور چگونگیِ کارکردِ گروهی که درون آن کار می‌کنیم، اقتصاد کسب‌و‌کارمان، عامل سر پا نگه داشتن آن. ما باید مدام از خودمان بپرسیم: فلان چیز چگونه کار می‌کند؟ تصمیمات چگونه اتخاذ می‌شوند؟ اعضای گروه چگونه با هم تعامل می‌کنند؟ وقتی دانش و اطلاعات خودمان را با این شیوهٔ نگرش، یک‌دست و کامل می‌کنیم، درک و فهم عمیق‌تری از واقعیت به‌دست‌می‌آوریم و به قدرتی بالاتر برای تغییر دادن آن مجهز می‌شویم.

پاراگراف ۸ / گستردگی مهارت‌های مختلف

تا آن‌جا که می‌توانید مهارت‌های مختلف یاد بگیرید (هر چه بیشتر، بهتر)، سخت نگیرید و راهی را انتخاب کنید که شرایطْ آن را پیش پایتان می‌گذارد، البته به‌شرطی که با علائق عمیق و درونی شما سازگار باشد. در طول این مسیر، درست مثل یک هکر، باید درحال اکتشافِ خود و ارائهٔ کارهای باکیفیت باشید. اجتناب کنید از این‌که صرفاً یک مسیر شغلیِ ثابت و از قبل‌تعیین‌شده را دنبال نمایید. شما نمی‌دانید این تجربه‌گرایی در نهایت شما را به کجا خواهد رساند یا آخرِ این مسیر به کجا ختم خواهد شد، اما همزمان دارید از این گشودگی و دسترسی به اطلاعات و فرصت‌های مختلف نهایت بهره را می‌برید، همهٔ دانشی که برای پیشرفت مورد نیازتان است، اکنون در اختیار شماست. حالا باید ببینید کدام رشته یا زمینه یا مهارت بیشتر شما را جذب می‌کند، به کدام حوزه علاقه‌مند شدید، کدام کار با شما تناسب و هماهنگی بیشتری داشت، و البته کدام کار را اصلاً نمی‌خواهید انجام دهید، چه چیزی مناسب شما نیست و به دردتان نمی‌خورد. شما باید به شیوهٔ آزمون‌و‌خطا پیش بروید. محدودهٔ بین بیست تا سی‌سالگی‌تان را به همین شیوه می‌گذرانید. شما برنامه‌نویس این کارآموزی متنوع و گسترده هستید.

پاراگراف ۹ / مدیریت زمان و نیازهای ضروری

تقریباً تمام اساتید و افراد قدرتمند و صاحب‌نفوذ، با مشکل «وقت» برای رسیدگی به کارها و همچنین حجم زیادی از اطلاعاتی که باید از این طرف و آن طرف دریافت کنند، مواجه هستند. اگر بتوانید به آن‌ها نشان دهید که می‌توانید در منظم‌تر کردن وقت و برنامه و سازمان‌دهی به اوضاعشان به آن‌ها کمک کنید، احتمالاً بتوانید توجه آن‌ها را به خودتان جلب کنید. از انجام دادن کارهای سطح پایین و دفتری طفره نروید و فکر نکنید آسمان به زمین می‌آید. هدف شما رسیدن به یک رابطهٔ رو در رو و نفر‌به‌نفر با آن شخص است، همین است که اهمیت دارد. زمانی‌که به این رابطه شکل دهید، به‌تدریج می‌توانید روش‌های متنوعی برای ارضای حس منفعت‌طلبی آنان پیدا کنید تا به این ترتیب آن‌ها را بیشتر به خودتان وابسته کنید. سعی کنید از چشم آن‌ها به موضوعات نگاه کنید و از خودتان بپرسید مهم‌ترین نیاز آن‌ها چیست؟ دنبال چیزی باشید که آن‌ها بیشترین نیاز را به آن دارند. ارضا کردن حس منفعت‌طلبی آنان کیفیت احساسی رابطه را مستحکم‌تر می‌کند و این باعث می‌شود تعلق آنان به شما بیشتر شود.

پاراگراف ۱۰ / فهم عمومی از واقعیت جامعه انسانی

اغلب بزرگ‌ترین مانع در مسیر چیرگی، ضعف ما در تشخیص پنهان‌کاری‌ها و فریبکاری آدم‌های اطرافمان است. مواجه شدن با این آدم‌ها انرژی احساسی ما را تخلیه می‌کند . در این صورت اگر هشیار نباشیم، ذهنمان غرق در دسیسه‌های بیرونی شده و درگیر بازی‌ها و نزاع‌های بی‌پایان با دیگران می‌شویم. مشکل بنیادی ما در ارتباطات اجتماعی‌مان با دیگران این است که ما، تمایل ساده‌لوحانه‌ای داریم به این‌ که آدم‌ها را آن طور که خودمان دوست داریم ببینیم، نه آن طوری که واقعاً هستند. این باعث می‌شود متوجه نیّات درونی آدم‌ها نشویم یا اساساً برداشت اشتباهی از مقاصد واقعی آنان داشته باشیم از این رو واکنشمان به‌ گونه‌ای است که یا منجر به تعارض می‌شود یا به گیجی و حیرت خودمان منتهی می‌گردد. هوش اجتماعی یعنی دیدن آدم‌ها به‌کمکِ چراغ‌قوه‌ای پُرنور و از دریچه‌ای به‌غایت واقع‌بینانه. ما رفتار دیگران را عموماً بر اساس حس درونی خودمان و انگیزه‌های شخصی‌مان ادراک و تفسیر می‌کنیم؛ در قدم اول باید این خود-محوری را کنار بگذاریم تا بتوانیم عمیقاً روی دیگران تمرکز کنیم، دستشان را در لحظه بخوانیم، بفهمیم انگیزه‌شان چیست و درصورتی‌که نوعی فریبکاری یا دسیسه در میان است، فوراً بدان پی ببریم. وقتی ارتباطات اجتماعی‌مان را با‌آرامش و به‌نرمی پیش ببریم، آن‌گاه زمان و انرژی کافی برای تمرکز روی یادگیری و کسب مهارت‌ خواهیم داشت. موفقیتی که بدون توجه به این نوع از هوش و درایت اجتماعی حاصل شود، چیرگی واقعی محسوب نمی‌شود و پایدار و ماندگار نیز نخواهد بود.

می توانید خرید کتاب چیرگی را در فروشگاه اینترنتی نشر نوین انجام دهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *