بلاگ

آشنایی با انواع خطاهای شناختی

خطاهای شناختی

آیا قبل یا بعد از یک جلسه کاری یا یک امتحان مهم، فکر کردید که بدترین عملکرد را داشته‌اید؟ یا دعوت به یک مهمانی را نپذیرفتید زیرا فکر می‌کردید که همه از شما بدشان می‌آید؟ اگر پاسخ آری است، کمی با خود فکر کنید آیا آنچه در ذهن خود تصور می‌کردید واقعی بود و اتفاق افتاد؟ جواب اکثر افراد در پاسخ به این سوال منفی است و این افکار، تنها زاییدۀ ذهن آن‌ها بوده است در حالی که در مصاحبه بهترین عملکرد را داشتند و همه در مهمانی از آن‌ها استقبال کرده‌اند! این‌ها فقط خطاها شناختی بوده‌اند.

در روانشناسی به این دست از افکار افراطی‌گرایانه و منفی خطاهای شناختی گفته می‌شود. همه افراد در زندگی‌شان دست کم با حداقل یک یا دو خطای شناختی دست و پنجه نرم می‌کنند. این خطاها بسیار مخرب هستند و اثر بدی روی زندگی فرد می‌گذارند. به این ترتیب آشنایی با خطاهای شناختی و چگونگی مقابله با آن‌ها یک امر مهم و ضروری است که در ادامۀ این مطلب از نشر نوین در مورد آن بیشتر توضیح می‌دهیم.

منظور از خطاهای شناختی یا خطای ذهنی چیست؟

خطاهای شناختی قدیمی‌ترین خطایی هستند که از محاسبۀ سرانگشتی ذهن انسان نشات می‌گیرند. این محاسبات سرانگشتی ذهن بیشتر از آنکه مزیت داشته باشند، دردسرهایی به همراه خود دارند. خطاهای شناختی در واقع الگوهای فکری غلط و اغراق‌آمیزی هستند که با واقعیت منطبق نیستند و مشکلاتی را ایجاد می‌کنند. این خطاها برای اولین‌بار در دهه 1970 تا 1980 توسط متخصصان روان‌شناسی بیان شدند.

خطاهای شناختی شامل زیرمجموعه‌های مختلفی هستند که این زیرمجموعه‌ها مرز بسیار باریکی با هم دارند و حتی گاهی با هم همپوشانی دارند. از بین زیرمجموعه‌های مختلف، سوگیری‌های شناختی یا Cognitive Biases و تحریف‌های شناختی یا Cognitive Distortions بیشتر رایج هستند.

سوگیری‌های شناختی عموما بین افراد مختلف مشترک هستند و هنگام ارزیابی یک مساله خود را نشان می‌دهند. اما تحریف‌های شناختی، بین افراد مختلف با هم فرق می‌کنند و به عبارتی از شدت آن‌ها کاسته شده یا بر شدت آن‌ها افزوده می‌شود. تحریف‌های شناختی بیشتر در هنگام یادآوری اتفاقات یا ثبت آن‌ها خود را نشان می‌دهند. به این ترتیب برخی از سوگیری‌های شناختی عبارت‌ اند از:

  • اعتماد به نفس بیش از حد
  • تمرکز بر اطلاعات در دسترس
  • اثر هاله‌ای
  • تفکر کلیشه‌ای
  • سوگیری تاییدی
  • و…

برخی از تحریف‌های شناختی نیز عبارت اند از:

  • تعمیم‌دادن
  • تفکر صفر و صدی (قطبی‌سازی)
  • تفکر بایدی
  • برچسب‌زدن به خود یا دیگران
  • شخصی‌سازی
  • ذهن‌خوانی
  • و …

تقسیم‌بندی دقیق این خطاها و شناخت آن‌ها کار بسیار سختی است، زیرا این تقسیم‌بندی یک تقسیم‌بندی ذهنی است. به همین دلیل است که اکثر روانشناسان از اصطلاح کلی خطاهای شناختی استفاده می‌کنند. در ادامه نیز به توضیح 15 تا از مهم‌ترین خطاهای شناختی می‌پردازیم.

معرفی کتاب برای آشنایی با خطاهای شناختی

کتاب تفکر سریع و کند اثر دنیل کانمن، از جمله کتاب‌هایی است که با خواندن آن می‌توانید تا حد زیادی به خطاهای شناختی آشنا شوید. این کتاب در 6 فصل نوشته شده است و در هر فصل به شما این فرصت را می‌دهد تا در مورد خودتان بیشتر تامل کرده و شناخت‌تان از خود و دنیای اطراف‌ را تغییر دهید. دنیل کانمن نویسندۀ موفقی است که با نوشتن این کتاب جایزه نوبل را دریافت کرد و سعی کرده تا در کتاب تفکر سریع و کند، سه درس مهم را به خوانندگان خود یادآور شود:

  • یک: رفتارها و تصمیم‌های ما توسط 2 سیستم ذهنی آگاهانه و خودکار کنترل می‌شود.
  • دو: ذهن گاهی با ساده‌انگاشتن مشکلات، نمی‌گذارد تا به طور کامل از قدرت هوش خود استفاده کنید.
  • سه: در مسائل و تصمیم‌گیری‌های مالی، بهتر است احساسات را کنار بگذارید و منطقی فکر کنید.

کتاب تفکر سریع و کند، منبعی کامل برای آشنایی با خطاهای شناختی است که می‌توانید آن را از نشر نوین تهیه کنید. برای خرید این کتاب بر روی عکس زیر کلیک کنید.

معرفی کتاب برای خطاهای شناختی

چرا باید خطاهای شناختی را بشناسیم؟

شناخت خطاهای شناختی مهم است زیرا این خطاها، همگی روی قدرت تصمیم‌گیری و قضاوت افراد تاثیر می‌گذارند و از این طریق می‌توانند مشکلات مختلفی را به همراه داشته باشند. در نتیجه زمانی که فردی درکی از این خطاها نداشته باشد و به آن‌ها اهمیت ندهد، درگیر داوری‌ها و تصمیمات نادرست متعددی در زندگی‌اش می‌شود. برای مثال فردی را تصور کنید که نسبت به فردی درگیر خطای ذهن‌خوانی است و فکر می‌کند که توانایی خواندن ذهن دیگران را دارد و از افکار و احساسات آن‌ها باخبر است.

این چنین چیزی در واقعیت اصلا امکان‌پذیر نیست و این فرد، تصوری اشتباه از دیگران دارد. بنابراین وقتی همکارش در مورد موضوعی صحبت می‌کند، این فرد به نظر خودش ذهن همکارش را می‌خواند و برداشتی کاملا اشتباه از حرف او دریافت می‌کند. این برداشت‌های اشتباه هم روابط فردی و هم روابط اجتماعی او را درگیر کرده و باعث بروز یک سری از مشکلات می‌شود. بنابراین شناخت خطاهای ذهنی مهم است، زیرا آن‌ها:

  • باعث ارتقا و بهبود روابط فردی و اجتماعی می‌شوند.
  • روی کیفیت زندگی کاری فرد تاثیر می‌گذارند.
  • باعث افزایش اعتماد به نفس فرد می‌شوند.
  • باعث کاهش استرس و اضطراب در فرد می‌شود.
  • به شکلی گسترده روی الگوهای فکری و رشد شخصیتی فرد تاثیر می‌گذارند.
  • باعث می‌شود تا افراد تصمیم گیری منطقی و درست داشته باشند.
  • مهارت حل مسئله، تفکر انتقادی، قضاوت و … را تقویت می‌کند.
  • به افراد کمک می‌کند تا متوجه اشتباهات خود شده و برای حل آن‌ها برنامه‌ریزی کنند.

۱۵ مورد از لیست خطاهای شناختی

در این بخش بخشی از فهرست خطاهای شناختی را با هم مرور می‌کنیم.

1.    فیلتر کردن (Filtering)

زمانی خطای فیلترکردن اتفاق می‌افتد که فرد در هر موقعیتی حتی با وجود نکات مثبت زیاد، باز هم روی نقاط منفی تمرکز می‌کند و تمام جوانب مثبت را دور می‌ریزد. برای مثال زمانی که بعد از یک جلسه مهم همه از شما تعریف می‌کنند و نقاط مثبت‌تان را بازگو می‌کنند و در نهایت یک پیشنهاد جزئی برای اصلاح به شما می‌دهند. در اثر خطای فیلتر ذهنی، شما از تمام نقاط مثبت گفته شده به سادگی رد می‌شوید و فقط روی آن پیشنهاد کوچک تمرکز کرده و آن را برای خودتان بزرگ می‌کنید.

برای درمان این اختلال، راهکارهای درمان شناختی-رفتاری می‌تواند کمک‌کننده باشد. علاوه بر این نوشتن نقاط مثبت، مثبت اندیشی، تمرکز بر توانایی‌ها و به چالش‌کشیدن افکار نیز در کنترل و مهار خطای شناختی فیلتر کردن موثر خواهد بود.

2.    قطبی سازی (Polarization or all-or-nothing)

این تفکر باعث می‌شود تا برای خود و دیگران، استانداردهایی غیرواقعی و غیرمنطقی تعیین کنید. برای مثال اگر همکاری دارید که به خوبی با دیگران ارتباط می‌گیرد و عملکرد خوبی دارد اما کمی نسبت به جزئیات دقت نمی‌کند، فکر می‌کنید که او فردی مناسبی نیست، زیرا در محل کار بی‌دقت است. این تفکر همچنین منجر می‌شود که شما انتظار خطا یا اشتباه را از خودتان نداشته باشید و با یک اشتباه، تمام تلاش‌های خود را نادیده بگیرید.

وب سایت psychcentral در مورد خطای قطبی سازی می‌گوید:

خطای قطبی‌سازی تفکر درباره خود و جهان به روشی «همه یا هیچ» است. درگیر شدن در تفکر قطبی شده، باعث می‌شود افکار در دسته‌های «این یا آن» سازماندهی شوند.

برای رهایی از خطای قطبی‌سازی بهترین کار این است که خود را به چالش بکشید و از سفیدی یا سیاهی مطلق پای خود را بیرون گذاشته و کمی در بخش خاکستری قدم بزنید. اگر برای خود تعیین کردید که روزی سه ساعت درس بخوانید یا ساعت پنج از خواب بیدار شوید و امروز فقط یک ساعت توانستید درس بخوانید و ساعت هفت از خواب بیدار شدید، هیچ عیبی ندارد. می‌توانید از ساعت هفت رسیدگی به کارها را شروع کنید و در ادامه روز آن 2 ساعت باقی‌مانده از هدف مطالعاتی خود را نیز کامل کنید.

3.    تعمیم افراطی (Overgeneralization)

تعمیم افراطی، یعنی یک اتفاق ناخوشایند را به تمام جوانب زندگی تعمیم بدهید و به نوعی، در مورد آن اغراق‌ کنید. در این نوع خطا فرد از عبارت‌هایی چون همیشه، هیچ، هرگز، همه چیز و … به صورت مکرر استفاده می‌کند. مثلا تصور کنید یک نفر دست‌پخت خوبی دارد اما نمی‌تواند غذاهای فست‌فودی را به خوبی درست کند، اگر در مورد این فرد بگوییم که او هیچ غذایی را خوب درست نمی‌کند دچار خطای تعمیم افراطی شده‌ایم.

برای غلبه بر این خطا تمرکز به جوانب مثبت و دوری از افکار منفی گزینه خوبی است. علاوه بر این مراجعه به روانشناس تاثیر بسیار خوبی در کنترل و مهار خطای تعمیم افراطی دارد. اگر فکر می‌کنید درگیر این مشکل هستید، بهتر است هر چه زودتر به یک روانشناس مراجعه کنید. 

4.    نادیده گرفتن جنبه های مثبت (Discounting the positive)

نادیده گرفتن جنبه‌های مثبت تا حدود زیادی شبیه به خطای فیلتر کردن ذهنی است، اما در این خطا فرد نقاط مثبت را می‌بیند اما آن‌ها کاملا بی‌ارزش و ناچیز می‌داند. مثلا کسی که چشم‌ها و ابروهای زیبایی دارد، اما زمانی که دیگران از این ویژگی او صحبت می‌کنند می‌گوید: «این که چیزی نیست و شایسته تعریف دیگران نیست.»

برای مهار نادیده گرفتن جنبه‌های مثبت، بهترین کار این است که شکرگزاری و مثبت‌اندیشی را تمرین کنید و هیچ‌گاه خودتان را با دیگران مقایسه نکنید. مقایسه زیاد عاملی موثر در بروز این خطای شناختی است. در یک دفتر تمام داشته‌ها، نقاط و ویژگی‌های مثبت خود را یادداشت کنید و بابت آن‌ها شکرگزار باشید.

5.    نتیجه گیری شتابزده (jumping to conclusions)

اگر هنگام بروز یک مساله یا اتفاق، بدون توجه به جزئیات و نظر دیگران، خیلی سریع نتیجه‌گیری می‌کنید احتمالا درگیر نتیجه‌گیری شتابزده هستید. این باعث می‌شود تا همیشه و در هر موقعیتی، تنها روی افکار و احساسات منفی تمرکز کنید. مثلا اگر فرزندتان یک ساعت دیرتر از مدرسه آمده است، به جای اینکه از او دلیل را جویا شوید به سرعت نگرانی خود را ابراز کرده و احساسات منفی خود را از این اتفاق بروز می‌دهید.

افزایش تاب آوری و تمرین صبر، بهترین کار برای غلبه بر خطای نتیجه‌گیری شتابزده است. اینکه یاد بگیرید در موقعیت‌های مختلف، زود تصمیم نگیرید و با صبر و حوصله در مورد مسائل مختلف نتیجه‌گیری کنید. در این راه مشورت با یک روانشناس نیز بسیار کمک‌کننده خواهد بود.

6.    مقصر دانستن دیگران (blaming)

یکی دیگر از خطاهای شناختی، مقصر دانستن دیگران است که شیوع بالایی دارد. در این خطای شناختی، فرد در هر مشکلی دیگران را مقصر می‌داند و خودش را سلب مسئولیت می‌کند. برای مثال دانش‌آموزی که نمرات خوبی نمی‌گیرد و معلم، مدرسه و حتی والدین‌ش را مقصر می‌داند. او هیچ‌گاه با خودش فکر نمی‌کند که مقصر اصلی خودش است که درس‌ها را به خوبی نمی‌خواند و به آن‌ها گوش نمی‌دهد.

درک مشکلات و مسئولیت‌پذیری در برابر آن‌ها از راه‌هایی است که برای غلبه بر این خطای شناختی توصیه می‌شود. آگاه‌ بودن از رفتار سرزنش‌گرایانه و از دید دیگران به مشکلات نگاه‌کردن نیز تاثیر خوبی در کنترل خطای مقصر دانستن دیگران دارد.

7.    تاکید همیشگی بر بایدها (Shoulds)

فردی که درگیر خطای شناختی بایدها است، در زندگی روزمره خود و در ارتباط با دیگران یک سری چارچوب‌های غیرمنطقی و انعطاف‌ناپذیری دارد. زمانی که این فرد یک عبارت را با «باید» شروع می‌کند، قوانینی سفت و سخت در ذهنش شکل می‌گیرند و به سختی آن‌ها را تغییر می‌دهد یا اصلا آن‌ها را تغییر نمی‌دهد. برای مثال مدیری که بدون توجه به متفاوت‌بودن مسیرها، می‌گوید: «باید» همه راس ساعت فلان در شرکت حاضر باشند و هیچ اعتراضی پذیرفته نیست.

تمرین تغییر و به چالش کشیدن خود یک راهکار مناسب برای غلبه بر تفکر بایدی است. اینکه فرد با خودش تمرین کند اگر چیزی مخالف آن بایدی که دارد، اتفاق بیفتد چه خواهد شد؟ چه تاثیری خواهد داشت؟ آیا این اتفاق نتیجه بد و مخربی به همراه دارد؟ این کار باعث می‌شود تا فرد منعطف‌تر شده و از چارچوب‌های خشک خود بیرون بیاید.

8.    استدلال احساسی (Emotional reasoning)

در استدلال احساسی، افراد بیش از اندازه به احساسات خود تکیه می‌کنند و کمتر به واقعیت توجه می‌کنند. مثلا فردی که احساس می‌کند امروز اتفاق بدی در انتظار او خواهد بود و به همین دلیل، کل روز را نمی‌تواند کاری بکند چون استرس دارد و منتظر یک اتفاق بد است.

واقع‌بینی، تمرین برای کنترل احساسات و نوشتن افکار تا حدود زیادی به فرد در غلبه بر استدلال احساسی کمک می‌کنند. گاهی اگر میزان استدلال احساسی در فرد بسیار بالا است، مراجعه به روانشناس اکیدا توصیه می‌شود.

9.    فاجعه سازی (Catastrophizing)

خطای فاجعه‌سازی تا حدودی به خطای نتیجه‌گیری سریع مربوط می‌شود. اینکه در هر اتفاقی، به بعید ترین و بدترین نتیجه ممکن بیندیشید و آن را در ذهن خود بزرگ کنید. در واقع خطای فاجعه‌سازی، معادل اصطلاح «از کاه، کوه ساختن» است. اگر دقت کنید افرادی که درگیر این نوع خطا هستند، بیشتر جملاتشان را با عبارت «چه می‌شد اگر …» شروع می‌کنند.

افرادی که درگیر این خطای شناختی هستند، بهتر است از روانشناس کمک بگیرند تا بتوانند بر تفکر فاجعه‌ساز خود غلبه کنند. تمرین صبر، مثبت‌اندیشی و تاب آوری نیز در مقابله با این مشکل موثر خواهد بود.

10. شخصی سازی (Personalization)

در خطای شخصی‌سازی، فرد هر چیز منفی را به خودش نسبت می‌دهد و خودش را مسئول تمام اتفاقات بد می‌داند. این فرد در مکالمات دیگران که به او ربطی ندارد هم، خودش را مقصود حرف آن‌ها می‌داند و به اصطلاح هر حرفی را به خودش می‌گیرد. برای مثال اگر در یک جمعی دیگران در مورد نامنظمی یک نفر صحبت می‌کنند، این فرد فکر می‌کند مقصود آن‌ها از این حرف خود او است و به این خاطر خودش را سرزنش می‌کند.

بی‌توجهی به حرف دیگران، تمرکز بر ویژگی‌ها و نقاط مثبت خود، افزایش اعتماد به نفس و داشتن عزت نفس از راهکارهایی است که برای غلبه بر خطای شخصی‌سازی توصیه می‌شوند. این افراد در واقع باید در ابتدا با مشکل نشخوار ذهنی خود کنار بیایند و از سرزنش‌کردن خودشان دست بردارند.

11. کنترل با استدلال اشتباه (Arbitrary inference)

در خطای کنترل با استدلال اشتباه، فرد هر طور که دلش می‌خواهد در مورد یک اتفاق و رویداد نتیجه‌گیری می‌کند. برای مثال پدر و مادری که نمرات پایین فرزندشان را به بازی با کامپیوتر نسبت می‌دهند و عوامل دیگر مثل ناآرامی محیط خانه، تمرین‌نکردن، نداشتن منابع درسی خوب و مشکلات روانی را نادیده می‌گیرند.

تمرین برای واقع‌گرایی و منطقی‌بودن روشی است که برای مقابله با این نوع خطای شناختی توصیه می‌شود. همچنین در این مورد، مراجعه منظم به روانشناس و شرکت در جلسات درمانی، تاثیر خوبی در کاهش بروز این خطا در فرد دارد.

12. برخورد قضاوتی (Unfair comparison)

برخورد قضاوتی یا مقایسه ناعادلانه، زمانی است که فرد شرايط خودش را با دیگرانی که با او تفاوت‌های زیادی دارند، مقایسه می‌کند. خطای برخورد قضاوتی به شدت مخرب بوده و فرد را دچار نشخوار فکری، استرس و اضطراب و در نهایت افسردگی می‌کند. این نوع خطا بدون شک، شایع‌ترین خطای شناختی است زیرا در عصر حاضر افراد باطن زندگی خود را با عکس‌های پرزرق و برق اینستاگرامی مقایسه می‌کنند بدون آنکه از پشت صحنه آن‌ها اطلاعی داشته باشند.

تمرین شکرگزاری، شمردن داشته‌ها و نقاط مثبت خود راهی موثر برای غلبه بر خطای برخورد قضاوتی است. در این حالت شما باید با خود تکرار کنید که هیچ‌گاه مسیر و زندگی شما دقیقا شبیه به دیگران نخواهد شد و به همین خاطر نباید خود را با آن‌ها مقایسه کنید.

13. تفکر اشتباه دربارۀ تغییر (fallacy)

تفکر اشتباه در مورد تغییر، در واقع یک توهم است و در آن تفکر افراد در مورد تغییر توهمی بیش نیست. آن‌ها انتظار دارند شرایط و دیگران با توجه به نیازهای آن‌ها تغییر کنند، حتی به اجبار و زور. تمرکز روی واقعیت و مشاوره با روانشناس، برای غلبه به این خطای شناختی بسیار کمک‌کننده خواهد بود.

14. برچسب زدن (labeling)

خطای برچسب‌زدن یا خطای کلی‌گویی، نوعی خطای شناختی است که در آن فرد بدون توجه به جوانب کسی یا چیزی را مورد قضاوت قرار می‌دهد. برای مثال مدیری که کارمندش را تنها به خاطر یک بار دیرکردن، فردی نامنظم و غیرمتعهد می‌داند درگیر خطای برچسب‌زدن است.

تمرین برای دیدن ویژگی‌های خوب، مثبت‌اندیشی و کنترل افکار و احساسات منفی روشی است که برای غلبه بر خطای برچسب‌زدن توصیه می‌شود. به این منظور باید سعی کنید در هر شرایطی، خودکنترلی داشته باشید و به دنبال نقاط مثبت فرد مقابل خود باشید.

15. تفکر همیشه حق به جانب (Fairness Fallacy)

شاید اگر کمی در اطراف خود دقت کنید، حتما یک نفر را خواهید یافت که فکر می‌کند همیشه حق با او است و او همیشه حرف درست را می‌زند. این دست از افراد، شیوه تفکر خودشان را کاملا عادلانه می‌دانند و از نظرشان تفکر دیگران کاملا ناعادلانه و اشتباه است. نمونه بارز این تفکر ، بیشتر مردهای متعصب قدیمی است که فکر می‌کنند زن‌ها حق زندگی ندارند و فقط باید در خانه کار کنند و نمی‌توانند در بیرون از خانه کاری داشته باشند.

از آنجا که تفکر حق به جانب، بسیار مخرب بوده و اثر بدی روی اطرافیان می‌گذارد به مشاوره تخصصی نیاز دارد. بهترین راه برای درمان این مشکل، کمک‌گرفتن از روانشناس و درمان شناختی-رفتاری است.

پیامدهای خطاهای شناختی

خطاهای شناختی به دلیل تاثیر همه‌جانبه‌ای که روی زندگی ما دارند، می‌توانند بسیار خطرناک شوند و حیات فرد را به خطر بیندازند. از جمله پیامدهای خطاهای شناختی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • کاهش اعتماد به نفس
  • ناامیدی و بی‌انگیزگی
  • ناکامی در روابط عاشقانه
  • ارتباطات محدود و بی‌کیفیت
  • تصمیم‌گیری نادرست
  • مشکل در برقراری ارتباط با دیگران
  • تحلیل اشتباه و پیش‌داوری در مورد دیگران
  • بی‌اعتمادی
  • اضطراب و افسردگی
  • افزایش میل به خودکشی
  • اعتیاد و سوءمصرف مواد مخد
  • مشکلات محل کار و شغل نامناسب

راه‌های مقابله با خطاهای شناختی

تا این بخش این مقاله، حتما این سوال که چطور در دام خطاهای شناختی نیفتیم؟ ذهن‌تان را درگیر کرده است. بهترین کار این است که ابتدا این خطاها را به خوبی بشناسید و سپس با راهکارهای موثر آن‌ها را مهار کنید. در ادامه چند روش مقابله با خطاهای شناختی را توضیح می‌دهیم.

  • اگر فکر می‌کنید خودتان به تنهایی نمی‌توانید از پس خطاهای شناختی بربیایید، بهترین کار این است که از یک متخصص و روان‌درمانگر کمک بگیرید. با کمک گرفتن از یک متخصص، هم بهتر و دقیق‌تر خطاهای شناختی خود را متوجه می‌شوید و هم به شکل موثرتری با آن‌ها مقابله خواهید کرد.
  • کمی با خودتان تامل کنید تا متوجه خطاهای شناختی خود شوید. زمانی که متوجه آن‌ها شدید، برای غلبه بر آن‌ها تمرین کنید. مثلا اگر درگیر نتیجه‌گیری شتابزده هستید، یک دفترچه بردارید و چند مورد از مشکلاتی را که به دلیل این اختلال برایتان پیش آمده در آن یادداشت کنید. سپس با تمرین روزانه و البته روش‌های تشویقی، سعی کنید با این خطاهای شناختی مقابله کنید.
  • ذهن و افکار خود را به چالش بکشید. موقع تصمیم‌گیری دائم از خود سوال بپرسید که کدام تصمیم بهتر است؟ هر کدام چه مزایا و معایبی دارند؟ آیا رفتاری که داشتید درست بوده است؟ این رفتارتان چه تاثیری روی اطرافیان دارد؟ وقتی از خودتان سوال می‌پرسید و به دنبال جواب این سوالات می‌روید، شناخت بهتری از خطاهای شناختی خود پیدا خواهید کرد.
  • جنبه‌های مثبت خودتان را از یاد نبرید. ممکن است با فکر کردن مداوم در مورد خطاهای شناختی، هزار عیب و نقص روی خودتان بگذارید و فکر کنید که پوچ و ناامید کننده هستید اما اینطور نیست و این تفکر، دقیقا نوعی خطای شناختی محسوب می‌شود. هیچ چیزی در این دنیا مطلقا خوب یا بد نیست، همه ما در کنار نقاط منفی یک سری نقاط مثبت هم داریم که نباید از آن‌ها غافل شد.
  • برای شروع کاری یا هر تصمیم‌گیری، افکار فاجعه‌نگر را دور بریزید. مثلا اگر قرار است از شغل خود بیرون بیایید، همان اول کار با خود فکر نکنید که «اگر کار پیدا نکردم چی؟» یا «کاش کمی صبر می‌کردم» و … . به جای اندیشیدن به بدترین سناریوها، بهتر است روی سناریوهای مثبت تمرکز کنید.
  • افکارتان را ثبت کنید، اگر در یک دفترچه باشد که بسیار بهتر است. ثبت افکار ابزاری عالی و البته ارزان‌قیمت برای شناسایی خطاهای شناختی است. با این کار متوجه خواهید شد که چه زمانی و در چه مواردی اشتباه حدس زدید و به نتایج نادرست رسیده‌اید.

نقش آموزش و روان‌شناسی در کاهش خطاهای ذهنی

آموزش خطاهای ذهنی و استفاده از تکنیک‌های روان‌شناسی، از راه‌های مهم و تاثیرگذار در کاهش اینگونه خطاها هستند. زمانی که شما در مورد خطاهای شناختی آموزش ببینید و ویژگی‌های آن‌ها را بدانید، درک عمیق‌تری از خود کسب کرده و می‌توانید از بروز آن‌ها جلوگیری کنید. 

علاوه بر این می‌توانید با کمک‌گرفتن از آموزه‌های ‌روان‌شناسی، بهره‌وری و عملکرد خود را بهبود بخشید. همانطور که گفتیم، خطاهای شناختی اهمیت بسیاری دارند، زیرا می‌توانند بر جوانب مختلف زندگی افراد تاثیر بگذارند. احتمال ناکامی و شکست‌خوردن کسی که درگیر این خطاها باشد و آن‌ها را کنترل نکند، بسیار بیشتر  است از کسانی که برای متوجه مشکل خود شده‌اند و به شیوه‌ای درست آن را مدیریت می‌کنند.

عضویت شما انجام نشد. لطفا دوباره تلاش نمایید.
برای تایید نهایی ایمیل خود را چک نمایید. برای تایید نهایی ایمیل خود را چک نمایید.

عضویت در خبرنامه نشر نوین

برای اطلاع از انتشار جدیدترین کتاب‌های نشر نوین و دریافت خلاصه کتاب‌ها، اطلاعات خود را وارد کنید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *