معرفی کتاب روان
کتاب روان نوشتۀ پل بلوم مقدمهای کامل، واضح و قابلفهم از روانشناسی ارائه میدهد و تاریخچۀ این علم را از آغاز و ریشههای این علم تا اندیشمندان اولیه و یافتههای علمی جدید بهطور جذابی روایت میکند. بلوم این کتاب را بر براساس دوره محبوب “مقدمهای بر روانشناسی” که در دانشگاه ییل طراحی کرده، نوشته است. او سعی دارد علم پیچیدۀ ذهن انسان را از راه داستانپردازی و بررسیهای علمی به شیوهای ساده بیان کند.
پل بلوم، نویسنده کتاب، استاد روانشناسی در دانشگاه تورنتو و استاد بازنشسته دانشگاه ییل است. او بهعنوان یک محقق برجسته، جوایز متعددی دریافت کرده و مقالات علمی بسیاری در نشریاتی مانند نیچر و نیویورک تایمز منتشر کرده است. از آثار دیگر او میتوان به بر ضد همدلی و چگونه لذت کار میکند اشاره کرد.
کتاب روان (Psych) میتواند پاسخگوی بسیاری از سوالات انسان در مورد چرایی کارهایی که انجام میدهد، افکاری که دارد و احساساتی که تجربه میکند، باشد. بلوم در این کتاب از ابتدای مسیر علم روانشناسی شروع میکند و با نگاهی به علم عصبشناسی و روانشناسی، آنچه که امروزه از مغز انسان میدانیم را توضیح میدهد. او پس از ارائۀ یافتههای عصبشناسی در مورد عملکرد مغز، روانشناسی را بررسی میکند.
برای این کار، او نظریات دو روانشناس معروف، زیگموند فروید و بی. اف. اسکینر را مقایسه میکند و از تفاوتهای آنها میگوید. بلوم معتقد است اگرچه نظریات هر دو دانشمند امروزه چندان استفاده نمیشود، اما این دو نظریه، نشانگر دو سر طیف نظریههای روانشناختی هستند. برای مثال فروید معتقد است منشاء رفتارهای انسانی، نیروهای ذهنی ناخودآگاه هستند.
از سوی دیگر اسکینر معتقد است هر کاری که میکنیم به دلیل شرطیسازی رفتاری و نقش پاداشها و مجازاتها است. بلوم پس از بررسی این مبانی، به تحلیل کاربردهای روانشناسی در سناریوهای واقعی زندگی میپردازد و پرسشهای اساسی که روانشناسان در این زمینه به دنبال پاسخی برای آنها هستند، را مطرح میکند.
آیا ما صرفاً بر اساس تجربههای خود فکر و عمل میکنیم، یا بعضی از این رفتارها ذاتی هستند؟ چه عواملی باعث عمل کردن و عمل نکردن ما میشود؟ چرا افراد را قضاوت میکنیم؟ آیا برای رسیدن به شادی در زندگی، راه علمی وجود دارد؟ اینها سوالاتی هستند که بلوم در کتاب روان آن را در بخشهای مختلف این کتاب با نامهای تفکر، تمایلات، روابط و تفاوتها بررسی میکند. در ادامه خلاصه کتاب روان را خواهید خواند.
تفاوت روان شناسی و عصبشناسی از نظر کتاب روان
در بخش اول کتاب روان، بلوم با مثالی ساده تفاوت بین روانشناسی و عصبشناسی را بررسی میکند. فرض کنید ماشینتان نیاز به تعمیر دارد. آیا به سراغ یک فیزیکدان میروید یا یک مکانیک؟ واضح است که در این شرایط فیزیکدان کمکی به شما نمیکند و شما باید به سراغ مکانیکی بروید که عملکرد قطعات را بشناسد و آنها را در کنار هم به کار بگیرد، همانطور که عصبشناسی میتواند ما را از بخشهای مغز و چگونگی کارکرد آن ما را آگاه کند. روانشناسی سعی میکند بفهمد که این اجزا چگونه با یکدیگر تعامل دارند تا احساسات، افکار و رفتارهای پیچیده ما را ایجاد کنند.
در طول تاریخ، پیش از پیشرفت عصبشناسی، این بحث که کدام بخشهای بدن و مغز بر احساسات و رفتارها تأثیر میگذارند، همواره وجود داشته است. امروزه دانشمندان با تصویربرداری دقیق از مغز یافتهاند که هر بخش وظیفهای خاص دارد، از کنترل حرکات تا پردازش احساسات. تحقیقات نشان دادهاند که آسیب به بخشهای خاص مغز میتواند به اختلال در تواناییهایی مثل گفتار منجر شود.
اما عصبشناسی هنوز نمیتواند علت ایجاد هماهنگیها و تبدیل تجربههای ذهنی به احساس و آگاهی را تشخیص دهد. مسئلهای که فیلسوف دیوید چالمرز آن را «مسئله دشوار آگاهی» نامیده است. مطالعه در مورد آگاهی یکی از موضوعات اصلی روانشناسی در این روزها است. این موضوع تا چندی پیش در حوزۀ فلسفه بررسی میشد. اما به دلیل جذابیت موضوع فهم انسان و تصمیمات او مورد توجه علمی بسیاری از افراد فرار گرفته است.
آگاهی میتواند تصمیمات روزمره و اخلاقی ما را تحت تاثیر قرار دهد. برای مثال اگر بدانیم درختان موقع قطع شدن، درد را حس میکنند آیا باز هم حاضریم آنها را قطع کنیم. آگاهی از تجربهها معیاری برای مقایسۀ خودمان با دیگران نیز هست. اما سرچشمۀ آگاهی کجاست؟ آیا ذهن ما در بدو تولد خالی است و به مرور و توسط زندگی شکل مییابد یا از ابتدا نقشهای داریم که در مسیر زندگی کامل میشود. اینها سوالاتی است که در بخش اول کتاب روان پاسخ داده میشوند.
طبیعت در برابر تربیت
پل بلوم در بخش دوم کتاب روان توضیح میدهد که توجه به زندگی نوزادان و کودکان، منبعی ارزشمند برای درک تواناییهای ذاتی انسان است. نوزادان در بدو تولد مثل تلفن همراهی هستند که در ابتدا فقط برنامههای پایهای بر روی آن نصب شده است. این استعاره به مفهوم نیتیویسم (ذاتیگرایی) اشاره دارد، نظریهای که معتقد است انسانها با برخی از تواناییهای اولیه به دنیا میآیند. در نقطه مقابل، نظریۀ امپریسیسم (تجربهگرایی) قرار دارد که معتقد است همه دانش و تواناییها به وسیلۀ تجربه و از طریق محیط آموخته میشوند، شبیه به تلفن همراهی که باید همه اپلیکیشنها روی آن نصب شود.
بررسی تفاوت بین نیتیویسم و امپریسیسم، ما را به بحث پیچیده طبیعت در برابر تربیت میبرد. هر دوی این عامل نقش مهمی در رشد انسان دارند اما این موارد چطور با یکدیگر تعامل دارند و این تعامل رفتار انسان را تحت تاثیر میدهد. کتابهای درسی روانشناسی، این دو مفهوم را به ابعاد یک مستطیل تشبیه میکنند که هر دو به یک اندازه در تعیین مساحت آن تأثیرگذارند. اما همچنان محققان به دنبال راههایی برای روشن کردن نحوۀ اثرگذاری این دو عامل بر شخصیت و رفتار انسان هستند.
بلوم سپس به نظریات ژان پیاژه، روانشناس رشد، میپردازد که به امپریسیسم نزدیکتر بود و معتقد بود نوزادان با تواناییهای ابتدایی متولد میشوند، اما این تواناییها با گذشت زمان گسترش مییابند و آنها رفتارهای پیچیدهتری را یاد میگیرند. پیاژه همچنین مراحل مختلف رشد را تعریف کرد که هر مرحله شامل تواناییها و محدودیتهایی خاص است.
در حالی که برخی از نظریات او نادرست ثابت شدهاند، اما کار او مطالعات مهمی را در زمینۀ رشد اولیۀ کودکان آغاز کرد. این مطالعات نتایج بسیار جالبی داشته است و شامل شامل کارهای قابل توجهی با نوزادان بوده است که با وجود اینکه آنها نمیتوانستند به سوالات پاسخ دهند اما میتوانند به محرکهای محیطی مانند تصاویر و صداها واکنش نشان دهند و از این طریق شناخت بیشتری از فرآیندهای ذهنی آنها به دست آید.
منشا تمایلات انسان از نگاه کتاب روان
بخش سوم کتاب روان منشا انگیزههای رفتار انسانی را بررسی میکند. این انگیزهها میتوانند بیولوژیکی، احساسی، فرهنگی یا ترکیبی از اینها باشند. بلوم مثالهایی از آزمایش معروف ادوارد ثورندایک مطرح کرده و ما را به تفکر در مورد ارزشهای فردی و عوامل موثر بر رفتارهای خاص افراد دعوت میکند. در این آزمایش از افراد خواسته شد که قیمتهایی برای انجام کارهایی غیرمعمول و ناخوشایند مانند کشیدن دندان، قطع انگشت یا خوردن سوسک تعیین کنند.
پاسخها نشاندهندۀ آن بود که انگیزههای افراد فراتر از تمایل به لذت یا اجتناب از درد است و به ارزشهای پیچیده و شخصی بستگی دارد. این پاسخها جواب ردی است بر این نظر که مردم صرفاً برای لذتجویی یا دوری از درد عمل میکنند. بلوم برای توضیح انگیزههای انسانی به نظریات ویلیام جیمز اشاره میکند که غریزهها را بخشی از این انگیزهها میدانست.
جیمز معتقد بود که انسانها مانند سایر حیوانات رفتارهای غریزی خاصی دارند، مانند ساختن محیط برای خود، پرورش فرزندان و دوری از خطر. این رفتارها از طریق انتخاب طبیعی و بقا در طول نسلها منتقل شدهاند، اما تنها عامل محرک رفتار نیستند؛ انسانها پیچیدگیهای بیشتری در انگیزههای خود دارند که شامل ترجیحات فردی و اصول اخلاقی نیز میشود.
در ادامۀ کتاب روان بلوم از نقش تاثیرات فرهنگی و احساسی در انگیزههای انسانی میگوید. برای مثال غذا در بسیاری از فرهنگها علاوه بر اینکه نیاز بنیادین باشد بلکه لذتی مستقل از بقا نیز هست. احساسات و هنجارهای فرهنگی جوری بر رفتار انسان موثرند که نمیتوان با سادهسازیهای بیولوژیکی آنها را توضیح داد. همین امر به تفاوتهای فرهنگی در بیان احساسات نیز دامن میزند؛ افراد حتی در نمایش احساسات اولیهای مانند غم یا تعجب نیز تفاوتهای فرهنگی بسیاری دارند.
چرا افراد خودشان را برتر میدانند؟
در بخش دیگر کتاب روان، پل بلوم از تعصبات افراد میگوید و توضیح میدهد که چطور بسیاری از افراد به شکل ناخودآگاه خود را برتر از دیگران میدانند. برای مثال، در موضوعاتی مانند هوش، رانندگی یا مهارتهای اجتماعی، بیشتر افراد خود را بالاتر از حد متوسط میدانند. این پدیده با نام «تعصب مثبت به خود» شناخته میشود، و حتی در موضوعی مانند تعصب نیز اغلب مردم خود را کمتر از حد متوسط متعصب میدانند.
مطالعهای روی ۶۶۱ نفر نشان داد که بیشتر آنها خود را کمتر از حد متوسط متعصب میدانند، و تنها یک نفر اعتراف کرد که احتمالاً بیش از حد متعصب است. این امر نشان میدهد که بسیاری از افراد تمایل دارند که ارزشهای مثبت خود را بزرگنمایی کنند. یکی از دلایل این موضوع نحوۀ تعریف متفاوت افراد از «متوسط بودن است». همچنین افراد معمولا موفقیتهایشان را به تلاش خود و شکسنهایشان را به شرایط غیرقابل کنترل نسبت میدهند.
علاوه بر این، نظریه عدم همخوانی شناختی توضیح میدهد که افراد ممکن است رفتارهایی را که با باورهای اصلیشان همخوانی ندارد توجیه کنند. در مطالعهای در سال ۱۹۵۹، به افراد مبلغ کمی پرداخت شد تا کاری خستهکننده را انجام دهند و بعد به دیگران بگویند که از آن لذت بردهاند. آنهایی که تنها یک دلار گرفته بودند، این کار را لذتبخشتر توصیف کردند تا عدم همخوانی در رفتارشان را توجیه کنند، زیرا مبلغ کمی که دریافت کرده بودند دلیلی قانعکننده برای دروغگویی نبود.
نحوۀ قضاوت ما در مورد دیگران از دید کتاب روان
افراد در موقعیتهای مختلف، رفتار دیگران را به شخصیت آن فرد نسبت میدهند نه شرایط و وضعیتی که آن فرد در آن بوده. برای مثال اگر فردی با شما بدرفتاری کند شما آن را بازتابی از شخصیت او میدانید نه روزی که سپری کرده است. این مفهوم «خطای اساسی انتساب» نام دارد. این خطای شناختی باعث میشود که افراد هویت دیگران را با نقشهایشان اشتباه بگیرند و در نتیجه تعصباتی را شکل میدهد که میتواند بر قضاوتهای اجتماعی و روابط میانفردی تاثیر منفی بگذارد.
در ادامۀ این بخش از کتاب روان بلوم استراتژیهایی را برای کاهش تعصبات پیشنهاد میکند. او پیشنهاد میکند که فرآیندهای تصمیمگیری را طوری طراحی کنیم که عوامل خارجی مانند نژاد یا جنسیت در قضاوتها تأثیر نداشته باشند، مثلاً در فرآیند استخدام این اطلاعات را مخفی نگه داریم. آگاهی از تعصبات و تلاش برای کاهش آنها میتواند به خوشبختی و تصمیمگیری بهتر کمک کند.
راز خوشبختی به روایت کتاب روان
در بخش دیگری از کتاب روان، بلوم به موضوع پیچیدۀ خوشبختی میپردازد. او تاکید دارد که روابط خوب یکی از مهمترین عوامل رسیدن به خوشبختی است. اما آیا روانشناسی میتواند راهی برای دستیابی به خوشبختی به ما نشان دهد؟ بلوم معتقد است پاسخ این سوال به عوامل مختلفی بستگی دارد. روانشناسی بالینی میتواند به بررسی مشکلات و تشخیص و درمان اختلالات روانی، کمک کند. تحقیقات کمتری در مورد راز خوشبختی زندگی در علم روانشناسی وجود دارد.
در مقابل، «روانشناسی مثبت» به عنوان یک شاخه جدید از روانشناسی، این موضوع را مورد توجه قرار داده است و به رغم محبوبیت، تولید درآمد و توجه تجاری که به دست آورده، همچنان نیاز به بررسیهای دقیقتری دارد. بهتر است اول بررسی کنیم که خوشبختی یا زندگی خوب چیست؟ بلوم یافتههای حاصل از یک مطالعه جهانی روی افراد که ادعای خوشبخت بودن را دارند، ارائه میدهد.
این مطالعه شامل دادههای ۱.۵ میلیون نفر از ۱۶۶ کشور در طی یک دهه است و به این نتیجه میرسد که ویژگی مشترک اصلی افراد خوشبخت، روابط قوی است. روابط قوی شامل زمان سپریشده قابل توجهی با خانواده و دوستان و داشتن کسی که در مواقع مشکل بتوانند به او تکیه کنند، است. علاوه بر روابط، افراد خوشبخت معمولاً درآمد بالاتر، سلامت جسمانی خوب، خواب مناسب، و سطح استرس پایینتری نیز دارند؛ با این حال، هنوز نمیتوان با قطعیت گفت که این عوامل علت خوشبختی هستند یا نتیجۀ آن.
در کنار روابط، کارهای خیریه و کمک به دیگران نیز در ایجاد حس خوشبختی نقش دارند. برخی از مطالعات نشان میدهند که فعالیتهایی مانند داوطلبی و کمک به خیریه، احساس شادی و رضایت بیشتری ایجاد میکنند، چرا که این فعالیتها به برقراری ارتباط با دیگران و افزایش حس مفید بودن فرد کمک میکنند.
علاوه بر این، پول نیز تا حدی با خوشبختی ارتباط دارد، اما مسأله این است که اگر افراد صرفاً به دنبال پول باشند، این تلاش ممکن است تاثیر معکوس داشته باشد و خوشبختی را کاهش دهد. در نهایت، بلوم به این نتیجه میرسد که خوشبختی به جای دنبال کردن اهداف مادی، بیشتر در روابط انسانی و تعاملات اجتماعی است.
چرا باید کتاب روان را بخوانیم؟
در مجموع آنچه از کتاب روان خواهید فهمید این است که میتوانید به کمک روانشناسی پاسخ بسیاری از سوالات اساسی درباره نحوۀ تفکر و رفتار انسانها را پیدا کنید. برخی سوالات ممکن است جوابهای متفاوتی داشته باشند اما همین جستجو و تحلیل احتمالات مطالعۀ روانشناسی را سرگرمکننده هم آموزنده میکند. روانشناسی، فراتر از علوم اعصاب، داستانی جامع از ذهن انسان ارائه میدهد و با به کارگیری یافتههای علوم اعصاب نظریات جدیدی را شکل میدهد و دیدگاههای تازهای درباره ماهیت ذهن به دست میآورد.
پیشرفتهای روانشناسی، به ویژه در حوزۀ رشد کودکی، به کشف ویژگیهای درونی که انسان با خود به این دنیا میآورد و نحوۀ تأثیرگذاری تجربیات بر رفتارهای ما کمک میکنند. این پیشرفتها نشان میدهند که هم خصوصیات ذاتی و هم تجربههای زندگی در شکلگیری رفتارهایمان نقش حیاتی دارند. با تحلیل انگیزهها، تعصبات، و تعریف خوشبختی میتوانیم دیدگاههای خود را بهتر کنیم و نحوۀ تعامل با دیگران را تغییر دهیم. این تحلیلها به درک ما از خود کمک کرده و باعث میشوند با آگاهی بیشتر به سراغ چالشها برویم.
چه کسانی باید کتاب روان را بخوانند؟
مطالعۀ کتاب روان به افرادی که به اصول روانشناسی علاقهمندند، کسانی که به دنبال توضیحات علمی درباره عوامل موثر بر افکار و رفتار هستند و افرادی که مشتاقند درباره تفاوتهای ذهنی بین انسانها بیاموزند پیشنهاد میشود. کتاب روان با بررسی مطالعات موردی و حقایق علمی، درک عمیقی از پیچیدگیهای روانشناسی انسان به خواننده میدهد. همچنین این کتاب موضوعات مختلفی مثل احساسات، اخلاق و آگاهی را با زبانی ساده به خواننده توضیح میدهد.
محمدرضا صدیقی –
لطفا جلد گالینگور این کتاب رو هم منتشر کنید.
محمدی –
این کتاب رو تازه شروع کردم و به نظرم خیلی زبان سادهای داره. پل بلوم واقعا بینظیره. ممنون از ترجمۀ این کتاب.👏