معرفی کتاب ذهن توسعه یافته
در کتاب ذهن توسعه یافته (The Extended Mind) خواهیم خواند که در طول سالیان متمادی از دوران دبستان، دبیرستان و حتی کالج و تحصیلات تکمیلی، هرگز بهصراحت به ما یاد ندادهاند که فراتر از چارچوب مغزهایمان فکر کنیم. به ما نشان ندادهاند که چطور از بدنها، فضاها و روابطمان در راستای خدمت به تفکر هوشمندانه استفاده کنیم.
ما بیش از حد از مغزمان استفاده میکنیم. با این کار نمیتوانیم به صورت هوشمندانه از تواناییهایمان استفاده کنیم. باید بتوانیم خارج از مغز فکر کنیم. یعنی باید از چیزهایی که در اطرافمان وجود دارد استفاده کنیم و با کمک آنها فکر کنیم. برای مثال میتوانیم از احساسات، حرکات بدن، فضاهای فیزیکی که در آنها یاد میگیریم و کار میکنیم و ذهنهای اطرافیانمان یاد بگیریم و آنها را وارد فرایندهای ذهنی خود کیم. با این کار میتوانیم با تمرکز بیشتری فکر کنیم، عمیقتر درک کنیم و خلاقانهتر عمل کنیم. در نتیجه میتوانیم به ایدههایی برسیم که به تنهایی قابل دستیابی نیستند.
هدف کتاب ذهن توسعه یافته توسعه دادن مغز است. در این کتاب آنی مورفی پال در هر بخش شیوههای تفکر خارج از مغز را نشان میدهد. آنی مورفی پال نویسندهای برجسته در حوزه علم است و بهطور مرتب در “نیویورک تایمز مگزین” و “ساینتیفیک آمریکن” مطلب مینویسد. در ادامه خلاصه کتاب ذهن توسعه یافته را خواهید خواند.
کتاب ذهن توسعه یافته در مورد چیست؟
کتاب ذهن توسعهیافته از انی مورفی پال در مورد تواناییهای گسترده ذهن است. آنی پال معتقد است که ذهن ما فراتر از مغز گسترش مییابد. حرکت، محیط اطراف، روابط و فناوریهای مختلف میتوانند افکار و رفتار ما را شکل دهند و دانش ما را در مورد منشأ هوش و یادگیری گسترش دهند.
سه نوع شناخت داریم، شناخت تجسمیافته، شناخت موقعیتی، شناخت توزیعیافته. هر کدام از این شناختها، جنبههای مختلفی از ذهن توسعه یافته را بررسی میکنند.
شناخت تجسمیافته، نقش بدن در تفکر را بررسی میکند. مثلا اینکه چطور حرکت دادن دست باعث افزایش درک ما نسبت به مفاهیم انتزاعی میشود. شناخت موقعیتی تاثیر مکان بر تفکر ما را بررسی میکند. برای مثال چطور نشانههای محیطی که به ما حس تعلق میدهند، میتوانند عملکرد ما در آن محیط را بهتر کنند. شناخت توزیعیافته تاثیر اطرافیان بر تفکر ما را بررسی میکند. برای مثال اینکه چطور افراد میتوانند به صورت گروهی نتایجی را رقم بزنند که فراتر از چیزی است که یک فرد بتواند به تنهایی آن را انجام دهد.
تفکر با بدن
در کتاب ذهن توسعه یاته میخوانیم، بدن علاوه بر اینکه اطلاعاتی را به ما میدهد که دسترسی با آن با ذهن خودآگاه بسیار دشوار است، بلکه این اطلاعات را با سرعت بیشتری نسبت به ذهن مدیریت و سازماندهی میکند. انی پال در این بخش از کتاب ذهن توسعه یافته نشان میدهد که چطور میتوان به وسیلۀ احساسات، حرکت و اشاره فکر کرد.
احساسات
برچسبگذاری احساسات و اطلاع از سیگنالهای درونی بدن به ما کمک میکند تا تصمیمات بهتری بگیریم و در موقعیتهای استرسزا بهتر عمل کنیم. آگاهی از وضعیت درونی بدن در طول کودکی و نوجوانی توسعه مییابد. حساسیت به سیگنالهای داخلی در افراد متفاوت است که دلیل آن عوامل ژنتیکی و محیطهای رشد مختلف است. افرادی که نسبت به احساسات خود آگاهتر باشند، بهتر میتوانند از علم ناخودآگاه خود استفاده کنند.
با نامگذاری احساسات و برچسبگذاری آنها میتوانیم به خودتنظیمی احساسات برسیم. بدون این کار ممکن است احساساتمان بیش از حد به نظر برسد و یا فکر کنیم منبع آن چیز دیگری است. تحقیقات نشان داده نامگذاری احساسات تاثیر عمیقی بر سیستم عصبی دارد و بلافاصله واکنش استرس بدن را کاهش میدهد. علاوه بر برچسبگذاری احساسات بازنگری شناختی احساس نیز مهم است.
حرکات
در کتاب ذهن توسعه یافته میخوانیم که هوش و بدن به شدت به هم پیوستهاند. حرکات فرآیندی به نام حافظه رویهای (حافظهی چگونه انجام دادن چیزی، مانند دوچرخهسواری) را فعال میکند که با حافظه اعلامی (حافظهی محتوای اطلاعاتی مانند متن یک سخنرانی) متفاوت است. وقتی حرکت را با اطلاعات متصل میکنیم، هر دو نوع حافظه فعال میشوند و به این ترتیب یادآوری ما دقیقتر میشود.
حرکات همخوان یکی دیگر از انواع حرکات است که به توسعۀ ذهن کمک میکند. حرکت همخوان یعنی در قالب حرکت فیزیکی، محتوای فکرمان را بیان کنیم و منظورمان را با استفاده از حرکت نشان دهیم. این حرکات روشی موثر برای تقویت دانش نوظهور است.
حرکات خودارجاعی یکی دیگر از انواع حرکات است که بدن خود را به تلاش فکری وا میداریم. این حرکت دانش جدید را به هویت یا تجربه خودمان متصل میکند. یکی دیگر از انواع حرکات بدن، حرکات استعاری است. زبانی که ما استفاده میکنیم پر از استعارههایی است که حاصل تجربههای ما است. حرکات استعاری بدن را به عنوان راهی برای تحریک ذهن به حالتی که استعاره توصیف میکند، به حرکت وامیدارند. برای آشنایی با حرکتهای بیشتر بدن که در تفکر ما موثرند پیشنهاد میکنیم کتاب ذهن توسعه یافته را مطالعه کنید.
اشارهها
در طول تاریخ تکاملی گونۀ انسان، زبان اشاره جایگاه خاصی در زبان گفتاری داشته است. زبان اشاره حتی گاهی چند قدم جلوتر از گفتار است. اشارهها وظایف شناختی و ارتباطی را انجام میدهند که زبان نمیتواند آنها را عملی کند.
تحقیقات نشان داده که حرکت دستها درک ما از مفاهیم انتزاعی یا پیچیده را بهتر میکند و به به ما در شناخت کمک میکند و حافظه را بهبود میبخشد. اشاره میتواند حافظه ما را با تقویت کلمه گفتاری با نشانههای بصری و حرکتی تقویت کند. اشاره به ما کمک میکند، بهتر مفاهیم انتزاعی را درک کنیم.
تفکر با محیط
در بخش دوم کتاب ذهن توسعه یافته در مورد نحوۀ تفکر با استفاده از محیط خواهید خواند. ما با توجه به مکانی که در آن هستیم به شکل متفاوتی فکر و کار میکنیم. برای مثال اگر در یک کافه در حال کار با لپتاپ خود باشد و یا در شرکت یا خانه، مغز به شدت تحت تاثیر محیطی است که در آن فعالیت دارد. فضاهای طبیعی و طبیعت محیطی مناسب و غنی را برای تفکر فراهم میکنند.
علت آن این است که مغز و بدن ما در فضای باز تکامل یافته است. در طول صدها هزار سال زندگی و تکامل و زندگی خارج از خانه، ارگانیسمهای بدن انسان مطابق با ویژگیهای محیط سرسبز اطرافش سازگار شده است به طوری که حتی امروزه حواس و شناخت ما به آسانی و به شکل کارآمد ویژگیهای خاص را در محیط طبیعی پردازش میکند.
طبیعت با مناظر و صداهای دلنشین خود، باعث کاهش استرس ما میشود. همچنین ما را از رکود ذهنی خارج میکند. با حضور در طبیعت، استرس کاهش مییابد، روان به تعادل میرسد و تمرکز و حفظ توجه را افزایش میدهد. سپری کردن ۲۰ تا ۶۰ ثانیه زمان در طبیعت، ضربان قلب را تنظیم میکند، فشار خون را کاهش میدهد، تنفس را منظمتر میکند و فعالیت مغز را آرامتر میکند. با حضور در طبیعت مغز ما به خودتنظیمی محیطی میرسد که بدون حضور در طبیعت ممکن نیست.
وقتی در طبیعت حضور داریم، تسلط ادراکی بالایی را تجربه میگنیم. در چنین حالت راحتی، مغز استراحت میکند و احساس خوبی پیدا میکنیم. با جذب اطلاعات محیط اطراف میتوانیم به احساسات مثبت برسیم. در طبیعت کمتر تصورات قبلی و کلیشهها متکی هستیم و کنجکاوتر عمل میکنیم. همچنین نسبت به بازنگری و بهروزرسانی طرحهای ذهنی خود مایلتر میشویم و خود و جهان اطرافمان را بهتر درک میکنیم. معمولا افراد بعد از حضور در طبیعت اجتماعیتر و نوعدوستانهتر عمل میکنند.
فضاهای مصنوعی و ساخته شده
فضاهایی که در آن وقت میگذرانیم، به شدت طرز فکر و رفتار ما را شکل میدهند. بدون توجه به موقعیت، توانایی اجرای بهینه را نداریم. امروزه اغلب در فضاهایی یاد میگیریم و کار میکنیم که با طبیعت انسانی ما هماهنگ نیستند که این کار تفکر هوشمند و موثر را بسیار سخت میکند. اگر بتوانیم محیط اطرافمان را تنظیم کنیم، میتوانیم تمرکزمان را افزایش دهیم، انگیزهمان را قویتر کنیمُ خلاقیتمان را افزایش دهیم و تجربه روزمرۀ بهتری داشته باشیم.
افرادی که نزدیک به هم کار میکنند، احتمال همکاری بیشتری دارند و میتوانند بهتر ارتباط برقرار کنند و بهتر همکاری کنند. آنی پال در کتاب ذهن توسعه یافته از منحنی آلن میگوید. این منحنی یک رابطه مداوم بین فاصله فیزیکی و فراوانی ارتباط را توصیف میکند: نرخ تعاملات مردم با فاصله بین فضاهایی که در آن کار میکنند، به صورت نمایی کاهش مییابد. تعاملات بیشتر مبادلات غیررسمی، ایدههای بین رشتهای و همکاریهای مفید را بیشتر میکند.
فضای مالکیتی و آشنا
در کتاب ذهن توسعه یافته در مورد تاثیر فضاهای آشنا بر یادگیری خواهید خواند. وقتی افراد در محیطی کار کنند که آن را متعلق به خود میدانند، اعتماد به نفس و توانایی بیشتری دارند و میتوانند کارآمدتر و بهرهورتر عمل کنند. این افراد در محیطهای آشنا تمرکز بیشتری دارند، حواسپرتی کمی دارند و منافع خود را به طور قاطعتر و مؤثرتر پیش میبرند.
وقتی در خانۀ هستیم، به دلیل خودکنترلی کمتر، فرآیندهای ذهنی و ادراکی ما مؤثرتر عمل میکنند. ذهن در محیط خانه بهتر کار میکند زیرا تمام کارها را به تنهایی انجام نمیدهد؛ از ساختاری که در محیط آن تعبیه شده است کمک میگیرد، ساختاری که اطلاعات مفید را جمعآوری میکند، از عادات و روالهای مؤثر پشتیبانی میکند و امیال غیرمولد را مهار میکند.
با بودن در محیط آشنا کنترل به دست میآید و احساس کنترل بر فضای خود (چه از نظر ظاهری و چه از نظر عملکرد) باعث افزایش بهرهوری میشود. در نتیجه در یک فضای خصوصی، پایدار و آشنا، که افراد احساس مالکیت و کنترل بر آن دارند باعث توسعه یافتن ذهن میشود.
فضاهای ایدهای
مغز انسان در یادآوری اطلاعات انتزاعی (مثل اعداد، تاریخها، و حقایق) به خودی خود چندان کارآمد نیست. اما، وقتی که این اطلاعات به یک مکان فیزیکی آشنا مرتبط شوند، مغز ما خیلی بهتر میتواند آنها را به خاطر بسپارد. این توانایی یادآوری مرتبط با فضا به دلیل تکامل شناخت فضایی ماست، یعنی نحوهای که مغز ما برای مسیریابی و یادآوری موقعیتهای مکانی توسعه یافته است. گسترش ذهن از طریق فضای فیزیکی میتواند به ما کمک کند تا به طور مؤثر فکر کنیم و استدلال کنیم، به بینش برسیم و مسائل را حل کنیم و ایدههای خلاقانه ارائه دهیم.
نقشهبرداری مفهومی
آنی مورفی در کتاب ذهن توسعه یافته از Concept Mapping یا نقشه برداری مفهومی میگوید. نقشه برداری مفهومی یک روش آموزشی و شناختی برای سازماندهی و نمایش اطلاعات است. این تکنیک به ما کمک میکند تا مفاهیم را به شکل بصری ببینیم و ارتباطات بین آنها را بهتر درک کنیم. این روش به یادگیری موثر، درک بهتر موضوعات پیچیده و تقویت مهارتهای حل مسئله و تفکر انتقادی کمک میکند.
اهمیت یادداشتبرداری
یادداشتبرداری، مانند نقشهبرداری مفهومی، یک فعالیت فعالانه است که باعث میشود ذهن ما اطلاعات را بهتر پردازش کند و درک عمیقتری از مطالب به دست آوریم. یادداشتبرداری یک فعالیت شناختی فعال است که مغز را وادار به پردازش، ارزیابی و انتخاب اطلاعات میکند، در حالی که تماشای ساده یا گوش دادن منفعلانه چنین تأثیری ندارد.
این فرآیند ما را مجبور میکند بین اطلاعات مهم و غیرمهم تمایز قائل شویم، که منجر به درک عمیقتر و یادآوری بهتر میشود. همچنین، یادداشتبرداری میتواند افکار و ایدههای جدیدی را تحریک کند و به ما کمک کند از زوایای تازه به مسائل نگاه کنیم.
تفکر با روابط
در بخش آخر کتاب ذهن توسعه یافته از تفکر با روابط خواهید خواند. تعاملات اجتماعی نقش مهمی در فرآیند تفکر دارند. تفکر هوشمندانه یا پیچیده اساساً نتیجۀ تعاملات اجتماعی است. اگرچه ما میتوانیم به تنهایی فکر کنیم، این تفکر اغلب در چارچوب تجربههای اجتماعی و تعامل با دیگران شکل میگیرد. حتی تفکر فردی، مانند مکالمات درونی نیز از تعاملات اجتماعی و گفتوگوهای قبلی نشأت میگیرد.
زبانشناسان و دانشمندان شناختی معتقدند که تفکر فردی ما در واقع نوعی مکالمه درونی است که از گفتوگوهای اجتماعی ناشی میشود. به عبارت دیگر، تفکر فردی ما به تأثیرات و تجربیات تعاملات اجتماعی متکی است و از آنها شکل میگیرد.
فکر کردن از طریق کارشناسان
مغز انسان برای تعامل با دیگران و تبادل اطلاعات تکامل یافته است. ما بهطور طبیعی به آموزش دادن، بحث کردن و اشتراکگذاری داستانها تمایل داریم. این تعاملات اجتماعی به ما کمک میکند تا فکر کنیم، یاد بگیریم و ایدههایمان را توسعه دهیم. فکر به شدت از محیط تاثیر میگیرد و محیطهای اجتماعی و حضور دیگران یکی از قدرتمندترین محیطها است. تفکر جمعی معمولا به شکلی متفاوت رخ میدهد و نتیجۀ آن معمولا بهتر از زمانی است که بهطور فردی و تنها فکر میکنیم
تقلید
به گفتۀ کتاب ذهن توسعه یافته تقلید یکی از دلایل اصلی موفقیت گونۀ انسان است. توانایی تقلید به ما اجازه میدهد تا یادگیری و انتقال دانش را بهطور مؤثر انجام دهیم. روانشناسان رشد بر این باورند که نوزادان و کودکان به دلیل توانایی خود در تقلید، قادر به جذب حجم زیادی از اطلاعات در مدت زمان کوتاه هستند. تقلید به آنها این امکان را میدهد که رفتارها، مهارتها و دانش را سریعاً یاد بگیرند و بهکار ببرند.
تقلید نقش مهمی در شکلگیری زندگی اجتماعی و فرهنگی ما دارد. انسانها با تقلید یاد میگیرند و فرهنگ، رسوم و مهارتها را به یکدیگر انتقال میدهند. این ویژگی انسانی باعث تقویت ارتباط با دیگران میشود که به اشتراکگذاری بهتر دانش و فرهنگ کمک میکند. وقتی افراد از دیگران تقلید میکنند، به طور غیرمستقیم از تجربیات و تصمیمات دیگران بهرهبرداری میکنند. این کار به آنها کمک میکند تا گزینههای موجود را به طور مؤثرتر مرتب کنند و تصمیمات بهتری بگیرند، بدون اینکه نیاز به آزمون و خطای زیاد داشته باشند.
فکر کردن از طریق همتایان
دانشمندان بر این باورند که انسانها مغز خود را برای مدیریت پیچیدگیهای اجتماعی توسعه دادهاند و مغز برای تعاملات اجتماعی تکامل یافته است. نتایج علوم اعصاب، روانشناسی، و علم شناختی نیز نشان میدهد که انسانها وقتی در تعامل با دیگران و به صورت اجتماعی فکر میکنند، تفکر بهتری دارند.
به گفتۀ کتاب ذهن توسعه یافته تعاملات اجتماعی میتوانند وضعیت فیزیولوژیکی ما را تغییر دهند بهگونهای که یادگیری را تقویت کنند، توجه را بیشتر کنند و حافظه را بهبود بخشند. مغز ما اطلاعات اجتماعی را بهطور متفاوتی از اطلاعات غیر اجتماعی ذخیره میکند. خاطرات اجتماعی در ناحیهای خاص از مغز کدگذاری میشوند و بهطور دقیقتری به یاد آورده میشوند، که به “مزیت کدگذاری اجتماعی” معروف است.
آموزش و مربیگری
افراد از آموزش دادن به دیگران یاد میگیرند حتی بیشتر از وقتی که خودشان سعی دارند چیزی را یاد بگیرند. آموزش دادن یک عمل اجتماعی است که فرآیندهای شناختی، توجهی، و انگیزشی قدرتمند را فعال میکند و به تغییر روش تفکر معلم منجر میشود.
علاوه بر این بحث و گفتوگو هم میتواند باعث تفکر و یادگیری شود. تحقیقات نشان داده که وقتی بحث به درستی انجام شود، یادگیری عمیقتر میشود و میتواند راهحلهای نوآورانهتری را ایجاد کند. شرکت در بحث ما را در موقعیت ارزیابی استدلالهای دیگران قرار میدهد و از تحلیل عینی و بدون تعصب تایید خودخواهانه بهرهبرداری میکند.
علاوه بر آموزش و بحث کردن آنی مورفی پال در کتاب ذهن توسعه یافته از اهمیت داستان سرایی میگوید. داستانها باعث جلب توجه مغز میشوند. ما داستانها را به دقت بیشتری میخوانیم، آسانتر میفهمیم و دقیقتر به یاد میآوریم. تحقیقات نشان داده که ما بیشتر اطلاعات را با استفاده از داستانها به یاد میآوریم نه متون توضیحی. علتش این است که داستانها اطلاعات را به روشهای شناختی و علت و معلولی در اختیار مغز قرار میدهند.
فکر کردن از طریق گروه
در این بخش از کتاب ذهن توسعه یافته میخوانید که فردگرایی شناختی محدودیتهای بسیاری دارد. شناخت فردی به تنهایی برای مواجه شدن با چالشهای دنیایی که پر از اطلاعات و تخصصهای پیچیده است کافی نیست. در دنیای معاصر، یک ذهن که بهتنهایی کار میکند، در موقعیت مناسبی برای حل مسائل یا تولید ایدههای جدید نخواهد بود. برای مواجهه با این چالشها و پیچیدگیها، نیاز به تفکر گروهی و همکاری است. “ذهن گروهی” به معنای همکاری و تفکر جمعی است که بهطور طبیعی در انسانها وجود دارد. تفکر گروهی میتواند بهطور مؤثرتری با مسائل پیچیده برخورد کند و راهحلهای خلاقانهتری ارائه دهد.
هماهنگی حرکات فیزیکی (همگامی رفتاری) با دیگران، مسیر را برای آمادهسازی برای تفکر گروهی مؤثر (همگامی شناختی) را تسهیل میکند. این هماهنگی به دیگران پیام میدهد که قادر به همکاری هستیم. همگامی رفتاری و فیزیولوژیکی در گروههای کوچک به انسجام اجتماعی و همکاری کمک میکند. تحقیقات نشان میدهد که در گروههایی که بهخوبی همکاری میکنند، الگوهای فعالیت مغزی مشابهی نیز مشاهده میشود، بهطوری که ذهن و بدنها به طور مؤثری ارتباط برقرار میکنند.
وقتی افراد بهطور همزمان بر روی یک اطلاعات تمرکز میکنند، مغز به آن اطلاعات توجه بیشتری میدهد و آن را بهعنوان مهم علامتگذاری میکند. این فرآیند باعث میشود که منابع شناختی بیشتری به آن اختصاص داده شود و همکاری روانتری در گروهها شکل گیرد.
در ادامۀ این فصل از کتاب ذهن توسعه یافته از حافظه تراکنشی میخوانید. حافظه تراکنشی به فرآیندی اشاره دارد که در آن افراد از دانش و آگاهی دیگران استفاده میکنند. این سیستم به این دلیل ارزشمند است که اعضای گروه میتوانند افکار مختلفی را داشته باشند، در حالی که از محتوای ذهنی دیگر اعضا نیز آگاه هستند.
۹ اصل برای توسعۀ ذهن به روایت کتاب ذهن توسعه یافته
اصل اول: تا جای ممکن باید اطلاعات را از ذهن به دنیای بیرونی منتقل کنیم. با کاهش بار ذهنی و انتقال برخی از جزئیات به منابع خارجی، میتوانیم منابع ذهنی خود را برای کارهای پیچیدهتر آزاد کنیم. نوشتن افکار روی کاغذ، استفاده از دفتر یادداشت روزانه یا استفاده از فضاهای بزرگ برای نمایش اطلاعات، به ما کمک میکند تا بهتر فکر کنیم و ایدههای جدیدی بسازیم. همچنین، استفاده از حرکات دست یا مشارکت اجتماعی در پردازش اطلاعات میتواند به گسترش ذهن کمک کند.
اصل ۲: باید اطلاعات را به یک شیء ملموس تبدیل کنیم و با آن تعامل داشته باشیم. انسانهای چیزهای ملموس را بهتر از مفاهیم انتزاعی درک میکنند. تبدیل دادهها به اشیاء ملموس و تجربیات حسی به ما کمک میکند تا به شیوههای جدیدی درباره آنها فکر کنیم.
اصل ۳: باید وضعیت ذهنی خود را هنگام پردازش اطلاعات تغییر دهیم. نحوه فکر کردن به اطلاعات و وضعیت ذهنی ما تأثیر زیادی بر نحوه پردازش آنها دارد. برای بهرهبرداری بهتر از تواناییهای ذهنی، باید وضعیت ذهنی مناسب برای هر کار را شناسایی و تنظیم کنیم.
اصل ۴: باید اطلاعات را به بدنمان برگردانیم. ارتباط ذهن و بدن مفید است. ما میتوانیم از سیگنالهای درونی بدن، حرکات بدنی، و زبان بدن برای تفکر بهتر استفاده کنیم و این امر باعث میشود که اطلاعات ملموستر و قابل فهمتر شود.
اصل ۵: تا حد ممکن باید اطلاعات را به فرمهای فضایی تبدیل کنیم. مغز ما اطلاعات را بهصورت نقشههای ذهنی پردازش میکند. با قرار دادن اطلاعات در فرمتهای فضایی، مانند نقشههای ذهنی یا نقشههای مفهومی، میتوانیم با جهتگیری طبیعی مغز هماهنگ شویم و یادگیری را تقویت کنیم.
اصل ۶: تا حد ممکن باید اطلاعات را بهطور اجتماعی مدیریت کنیم. بسیاری از تعاملات اجتماعی، حتی در فرمهای نوشتاری، به نوعی تبادل اجتماعی هستند. با بازگرداندن این تعاملات به قالبهای اجتماعی واقعی، میتوانیم اطلاعات را بهتر پردازش کنیم.
اصل ۷: باید تفکر را با ایجاد حلقههای شناختی مدیریت کنیم. باید از تفکر خطی دوری کنیم و اجازه دهیم که افکار از حالت داخلی به خارجی و برعکس منتقل شوند. این کار با استفاده از بدن، مشاهده حرکات و تعامل با دیگران میتواند انجام شود.
اصل ۸: باید وضعیتهای شناختی مناسب ایجاد کنیم. برای اینکه مغز عملکرد بهتری داشته باشد باید شرایطی ایجاد کنیم که به طور طبیعی به نتیجه مطلوب برسیم. این مهارت برای والدین، معلمان و مدیران ضروری است.
اصل ۹: باید گسترشهای شناختی را در محیطهای روزمره خود جای دهیم. این گسترشها میتوانند ظرفیتهای عصبی ما را افزایش دهند و توانایی ذهنی ما را تقویت کنند. این گسترشها میتوانند بهطور پیوسته به ظرفیتهای عصبی ما افزوده شوند و تواناییهای ذهنی ما را تقویت کنند. در یک جامعه پویا و سریعالتغییر، حفظ و احترام به این گسترشها اهمیت دارد.
چه کسانی باید کتاب ذهن توسعه یافته را بخوانند؟
این کتاب به کسانی که به موضوعات ارتباط و تعامل بین بدن، مغز و محیط علاقه دارند، کسانی که دوست دارند فضاهای بهتری را برای ایجاد خلاقیت و کار گروهی ایجاد کنند و کسانی که در تلاشند روابط کاری و یادگیری خود را بهینهسازی کنند، توصیه میشود.
کتاب ذهن توسعه یافته از طریق تحقیقات جذاب و مطالعات موردی چالشهای مفاهیم سنتی هوش و شناخت را بررسی کرده و راههای جدیدی برای تفکر ایجاد میکند. این کتاب به بررسی تعامل بین محیط، فناوری و شناخت پرداخته و مشخص میکند که چگونه این عوامل تفکر و رفتار ما را شکل میدهند.
فهرست مطالب کتاب ذهن توسعه یافته
پیشگفتار
مقدمه: تفکر خارج از چارچوب مغز
بخش اول) تفکر با بدن
- فصل اول: فکر کردن از طریق احساسات
- فصل دوم: فکر کردن از طریق حرکت
- فصل سوم: فکر کردن از طریق اشاره
بخش دوم) تفکر با محیط اطرافمان
- فصل چهارم: فکر کردن از طریق فضاهای طبیعی
- فصل پنجم: فکر کردن از طریق فضاهای مصنوع
- فصل ششم: فکر کردن از طریق فضای ایدهها
بخش سوم) تفکر با روابط
- فصل هفتم: فکر کردن از طریق کارشناسان
- فصل هشتم: فکر کردن از طریق همتایان
- فصل نهم: فکر کردن از طریق گروه
نتیجهگیری
تقدیر و تشکر
دربارۀ نویسنده
محمد سلیمپور (مالک تایید شده) –
با سلام. این کتاب رو ماه پیش مطالعه کردم. مطالب آموزنده فراوانی داره که ایکاش چنین کتابهایی 30 سال پیش نوشته میشد و به آگاهی افراد راجع به ابعاد حافظه کمک میکرد.
نکتهای که اهمیت داره اینه که نویسنده از ذهن خودش چنین مطالبی را استخراج نکرده و از یافتههای پژوهشی بهویژه پژوهشهای علوم شناختی استفاده کرده و چقدر این پژوهشها کارگشا هستند. بهطور کلی، افزون بر ارتقای آگاهیام در مورد حافظه، دلایل موارد بیشماری رو برایم روشن کرد؛ بهطور مثال، دلیل اینکه برخی از افراد یا شغلها از نمایشگر بزرگ یا چند نمایشگر استفاده میکنند، چیست.
به نظرم معلمان، اساتید دانشگاهی و افرادی که برای ارتقای آموزش دیگران زحمت میکشند، لازمه که این کتاب رو حتماً مطالعه کنند. برای همین، به خیلی از دوستانم که هیأت علمی دانشگاه هستند مطالعه این کتاب رو پیشنهاد کردم.
محمد سلیم پور (مالک تایید شده) –
با سلام. این کتاب رو ماه پیش مطالعه کردم. مطالب آموزنده فراوانی داره که ایکاش چنین کتابهایی 30 سال پیش نوشته میشد و به آگاهی افراد راجع به ابعاد حافظه کمک میکرد.
نکتهای که اهمیت داره اینه که نویسنده از ذهن خودش چنین مطالبی را استخراج نکرده و از یافتههای پژوهشی بهویژه پژوهشهای علوم شناختی استفاده کرده و چقدر این پژوهشها کارگشا هستند. بهطور کلی، افزون بر ارتقای آگاهیام در مورد حافظه، دلایل موارد بیشماری رو برایم روشن کرد؛ بهطور مثال، دلیل اینکه برخی از افراد یا شغلها از نمایشگر بزرگ یا چند نمایشگر استفاده میکنند، چیست.
به نظرم معلمان، اساتید دانشگاهی و افرادی که برای ارتقای آموزش دیگران زحمت میکشند، لازمه که این کتاب رو حتماً مطالعه کنند. برای همین، به خیلی از دوستانم که هیأت علمی دانشگاه هستند مطالعه این کتاب رو پیشنهاد کردم.
نشر نوین (مالک تایید شده) –
محمد عزیز
خیلی ممنونیم ازت که نظرت رو با چنین جزئیات دوستداشتنی و کاملی با ما در میون گذاشتی.
خیلی خوشحالیم که ذهن توسعه یافته رو دوست داشتی و ممنونیم که به دوستانت معرفیش میکنی.
حمزه ولدبیگی (مالک تایید شده) –
مفید بود و ما رو متوجه این نکته میکنه که برای یادگیری بیشتر و پیشرفت چطور از دنیای پیرامونمون استفاده کنیم
نشر نوین –
ممنون از اینکه نظرتون رو با ما به اشتراک گذاشتین
خوشحالیم که کتاب براتون مفید بوده