خلاصه کتاب سزاوار
کتاب سزاوار گفتوگویی جدی و پرکشش میان دنیل دنت و گرگ کاروسوست؛ گفتوگویی که دربارۀ ارادۀ آزاد، مسئولیت اخلاقی و مجازات شکل گرفته و هر خوانندۀ علاقهمند به تازهترین مباحث معاصر دربارۀ ارادۀ آزاد را جذب خواهد کرد. در کتاب سزاوار، این سه محور نه بهصورت نظری خشک، بلکه در قالب گفتوگویی زنده و پرکشش میان دو متفکر واکاوی میشوند.
این اثر هم برای تازهواردان و هم کهنهکارانِ باتجربه حرفهای بسیاری دارد. در این تبادلنظر، هم میتوانید با فضای کلی بحث ارادۀ آزاد آشنا شوید و هم به جزئیاتی دست یابید که شاید جای دیگری یافتنی نباشد. یکی از امتیازهای کتاب سزاوار، شکل گفتوگومحور آن است که فلسفه را از کلاس درس به میدان مناظرهای اندیشمندانه میبرد.
کاروسو در کتاب سزاوار دربارۀ رابطۀ ارادۀ آزاد با جبرگرایی، دیدگاهی «ناسازگاریگرا» دارد؛ به این معنا که اگر جبرگرایی درست باشد، پس عوامل بیرون از کنترل ما، نظیر رویدادهای گذشته یا قوانین طبیعی، همۀ اعمال ما را بهطور علّی تعیین میکنند و بنابراین، ارادۀ آزاد منتفی است.
ناسازگاریگراها به دو دسته تقسیم میشوند: کسانی که میپندارند جبرگرایی نادرست است و ما ارادۀ آزاد داریم (لیبِرتارینها) و کسانی که معتقدند جبریت درست است؛ بنابراین، فاقد ارادۀ آزادیم (شکاکان آزادی اراده).
در مقابل، دنیل دِنت در کتاب سزاوار «سازگاریگرایی» میان آزادی اراده و جبرگرایی پای میفشارد و مدعی است حتی در جهانی جبری نیز ارادۀ آزاد داریم.
کاروسو استدلال میکند که اگر جهان جبری باشد، آزادی اراده وجود ندارد و حتی اگر طبق برخی تفسیرهای فیزیک کوانتومی، جهان غیرجبری باشد، بازهم آزادی ارادۀ واقعی در کار نیست.
بدینترتیب، در کتاب سزاوار کاروسو و دنت در دو سوی یک شکاف دیرینه ایستادهاند: دنت سازگاریگرایی است که به آزادی اراده باور دارد و کاروسو ناسازگاریگرای شکاک که آن را انکار میکند.
اختلافنظر دنت و کاروسو بر سر چیست؟
یکی از اختلافهای بنیادین میان دنت و کاروسو به یک مسئلۀ مفهومی بازمیگردد: اینکه چگونه باید «ارادۀ آزاد» را تعریف کرد.
دنت به پیشنهادش مشهور است که براساس آن، باید از «ارادۀ آزاد» بهمعنایی استفاده کنیم که خواستنش ارزشمند باشد؛ یعنی نوعی آزادی اراده که شایستۀ میل و دفاع است. ازنظر او، این آزادی همان توانایی واکنش عقلانی به محرکهای محیط طبیعی و اجتماعی پیرامون ماست؛ قابلیتی که در طول تاریخ تکاملی در گونۀ انسان رشد کرده و در دوران بزرگسالی به بلوغ میرسد.
دنت این توانایی را آشکارا ارزشمند میداند. بااینحال، پرسشی که دربارۀ توصیف دنت مطرح میشود، این است که آیا این تعریف میتواند دو سوی بحث را از هم تفکیک کند یا نه.
ازآنجاکه افرادِ کمی باور دارند تصور دنت از ارادۀ آزاد با جبریت ناسازگار است، تعریف او باعث ایجاد چالشی برای تعریف سازگاریگرایی میشود که مناقشهبرانگیز است.
در مقابل، کاروسو، همانند شماری دیگر از مشارکتکنندگان در بحث معاصر از ارادۀ آزاد، آزادی اراده را آن کنترلی بر اعمال میداند که برای انتساب استحقاق در شکل پایهای آن ضرورت دارد.
در این شکل پایه، کسی که مرتکب عمل خطا شده، مستحق سرزنش و چهبسا مجازات است، به این دلیل که برپایۀ دلایل اخلاقیِ نامطلوب عمل کرده است و کسی که درست عمل کرده، استحقاق اعتبار، ستایش و احتمالاً پاداش دارد، به این دلیل که براساس دلایل اخلاقی مطلوب عمل کرده است.
این نوع استحقاق را «پایه» میخوانند، زیرا این ادعاهای استحقاق در توجیه خود نقش بنیادی دارند و بهعلت ملاحظات دیگر مانند عواقب مثبت احتمالی اجرای آنها توجیه نمیشوند. بهنظر کاروسو، برای تسهیل مباحث ارادۀ آزاد بهگونهای که در هر جبهه شمار درخورتوجهی از مشارکتکنندگان حضور داشته باشند، آزادی اراده باید آن کنترلی بر اعمال تعریف شود که برای استحقاق پایهای ستایش و سرزنش، پاداش و مجازات لازم است.
دنت و کاروسو دربارۀ رایجبودن ایدۀ «استحقاق پایه» اختلافنظر دارند. کاروسو برخلاف دنت عقیده دارد این باور شایع است و دیدگاه خود را با بهرهگیری از یک آزمایش فکری از ایمانوئل کانت تأیید میکند؛ آزمایشی که در آن، مجازات خطاکار هیچ دستاورد مثبتی ندارد.
نمونهای از آن چنین است: تصور کنید در یک جزیرۀ تکافتاده، یک نفر همۀ آدمهای دیگر آن جزیره را با بیرحمی به قتل میرساند و بهدلیل نفرت و خشم درونش، توان هیچ بهبود و اصلاح اخلاقی هم نیست.
درضمن، فرار از آن جزیره برای او ممکن نیست و هیچکس هم هرگز به آنجا نمیرود، زیرا بسیار دور است.
بنابراین، در نبود هرگونه جامعۀ انسانی، دیگر قانونی — مثلاً براساس قرارداد اجتماعی — برای دستیابی به پیامدها و عواقب مثبت وجود ندارد؛ زیرا جامعه منحل شده است.
سؤال این است: آیا درک درونی ما همچنان این است که این قاتل مستحق مجازات است؟
اگر چنین باشد و شرایط مثال، بهظاهر گزینههای استحقاق غیرپایه را حذف کرده است، پس مجازاتش بهصورت پایهای سزاوار خواهد بود.
اما در جبهۀ دنت، پرسش این است که آیا باید «ارادۀ آزاد» را چنان تعریف کنیم که هرکس استحقاق پایه را رد کند، ردکنندۀ آزادی اراده محسوب شود؟ یا اینکه باید آن را بهگونهای تعریف کنیم که هرکس ضرورت کنترل بر اعمال را برای انتساب استحقاق پایه انکار کند، در واقع آزادی اراده را رد کرده است؟
شاید بتوان گفت با کنارگذاشتن استحقاق پایه و نیز کنترل لازم بر آن، همچنان بخش درخورتوجهی از نقش مفهومی «ارادۀ آزاد» در اندیشه و رفتار ما حفظ خواهد شد.
ما مفاهیم بسیاری داریم که آنها را نگه داشتهایم؛ اگرچه در نحوۀ توصیفشان، برای نمونه بر اثرِ پیشرفت علمی، بازنگری کردهایم.
دنت ادعا میکند با کنارگذاشتن استحقاق پایه، همچنان بخش کافی از مفهوم «ارادۀ آزاد» حفظ خواهد شد، زیرا ایدۀ استحقاق غیرپایه وجود دارد که میتواند همان کارکرد مدنظر ما را انجام دهد. توجیههای عملگرایانه برای سرزنش و مجازات به استحقاق تکیه میکنند؛ استحقاقی که پایهای نیست، زیرا در سطحی بالاتر براساس پیامدهای مثبت موردانتظار، مانند بازدارندگی از خطا و اصلاح اخلاقی فرد خطاکار، توجیه میشود.
در نگاه دنت، باید این رویۀ اخلاقیمان که فاعل را مسئول میدانیم، حفظ شود، چراکه در مقایسه با سایر رویهها، در مجموع، بهترین نتیجه را به بار میآورد.
ممکن است منتقدان ادعا کنند مجازاتها و پاداشهایی که در مدل دنت برپایۀ امید به پیامدهای آتی توجیه میشوند، واقعاً نمیتوانند بحق یا برخوردار از استحقاق راستین باشند؛ زیرا در این دیدگاه، آنها نهایتاً نقش مشوّق را ایفا میکنند.
در پاسخ، بهکمک همانگونه تشبیهی که دنت در مناظرههایش به کار میبرد، میتوان گفت فردی که در مسابقهای ورزشی مرتکب خطایی میشود، مستحق مجازات است؛ اما این نوع استحقاق ورزشیْ پایهای نیست، بلکه براساس ملاحظاتی دربارۀ شیوۀ بهترِ بازیکردن آن ورزش بنا شده است.
بهطور مشابه، در حوزۀ حقوق کیفری، فرض کنیم مجازات رفتار مجرمان را برمبنای بازدارندگی و با امید به پیامدهای مثبت آن در آینده، یعنی تأمین امنیت، توجیه میکنیم. در این میان، به یاد داشته باشید وکلا و قضات در محاکمه و صدور حکم، فقط دلایل گذشتهنگر را در نظر میگیرند، درحالیکه توجیه روش کارشان بر دلایل آیندهنگر استوار است؛ دلایلی که خود این گروه بهطور مستقیم به آنها رجوع نمیکنند.
بنابراین، میتوان نتیجه گرفت تلقی مجازاتها بهمثابۀ استحقاق، برای وکلا و قضات امری معقول و منطقی است.
در مجموع، کتاب سزاوار نهفقط جدلی میان دو فیلسوف، بلکه نمونهای از فلسفهٔ زنده و گفتوگومحور است. بنابراین، گفتوگوی میان دنت و کاروسو دربارۀ مسائلی درخورتوجه و برخی موضوعات مفهومی و بیانی است. مسائل مفهومی مهماند و حلشدنشان به این بستگی دارد که آیا میتوانیم نقش مفاهیم مرتبط را حفظ کنیم یا نه.
دنت و کاروسو باور ندارند که میارزد نقش مفهوم «استحقاق پایه» را در توجیه رویههای واقعی حفظ کنیم؛ اما دنت چنین استدلال میکند که «استحقاق» و نقشش را باید حفظ کرد، درحالیکه کاروسو مخالف است.
جداکردن مسائل اساسی از موضوعات بیانی و مفهومی طی بحث، مانند اغلب اوقات در فلسفه، یک چالش است. کاروسو و دنت به روشی کلاسیک با این چالش روبهرو میشوند: با ترغیب یکدیگر به روشنترکردن اصطلاحات.
برداشت ما این است که مواضع کاروسو و دنت دربارۀ مبانی آزادی اراده در بسیاری جهات به یکدیگر نزدیک است. بااینحال، آنها در برخی موضوعات دیگر ازجمله ارزش استدلالهای مبتنیبر مداخله در دفاع از سازگاریگرایی اختلافنظر دارند؛ اختلافنظری که در این زمینه بهویژه با شدت مطرح میشود.
همچنین، در پیشنهادهایشان دربارۀ نحوۀ برخورد با مجرمان، تفاوت دیدگاه دارند، هرچند هر دو همنظرند که رویۀ کنونی در آمریکا نیازمند اصلاحات جدی است.
هنوز روشن نیست منشأ این اختلافنظر ناشی از پذیرش دنت و کاروسو دربارۀ استحقاق است یا علت دیگری در کار است. خواننده از واکاوی و ساماندهی این مباحث در گفتوگویی ارزشمند و بهروز، بهره و لذت خواهد برد.

دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.