همدردی و همدلی از مهمترین مهارتهای نرمی هستند که برای برقراری ارتباط با دیگران و استحکام روابط ضرورت دارند. انسانها در هر جایی که باشند و هر شرایطی که داشته باشند، به دنبال دوستانی هستند که در شرایط سخت همراه آنها باشند و آنها را درک کنند.
اگر کسی مهارت همدردی و همدلی را بلد نباشد و به آن اهمیتی ندهد، نمیتواند روابط موثری با دیگران برقرار کند و به مرور زمان به فردی منزوی و افسرده که کسی با او ارتباط برقرار نمیکند، تبدیل میشود. بهطور مفهومی، همدردی با همدلی و شفقت مرتبط است. این سه مفهوم گاهی به جای هم به کار میروند اما با هم تفاوت دارند.
اگر میخواهید در مورد معنی همدردی و همدلی و روشهای تقویت آن بیشتر بدانید، ادامه این مقاله را از دست ندهید.
همدردی چیست؟
همدردی به معنی ابراز ناراحتی برای کسی است که اتفاق ناخوشایندی برای او افتاده است. از دید روانشناسی، همدردی به معنای درک، فهم و واکنش به رنج یا نیاز دیگران است. این حس پیچیده شامل احساس غم یا دلسوزی نسبت به مشکلات اطرافیان میشود.
همدردی کردن با کسی که در شرایط سخت قرار دارد به او کمک میکند احساس بهتری داشته باشد و حمایت شما را درک کند. این همدردی میتواند کلامی (مثل گفتن «خیلی متأسفم» یا فرستادن کارت تسلیت) یا بدون کلام (مثل دست گذاشتن روی شانهی فرد، لمس بازوی او، یا آرام صحبت کردن) نشان داده شود.
انواع همدردی
همدردی به دو شکل صورت میگیرد:
- همدردی واکنشی: وقتی به دردِ از پیش رخدادهی کسی پاسخ میدهیم.
- همدردی پیشگیرانه: وقتی نسبت به مشکلی که هنوز اتفاق نیفتاده، اما احتمال آن میرود، واکنش نشان میدهیم.
همدلی یعنی چه؟
همدلی به زبان ساده به معنای آگاه شدن از احساسات و عواطف دیگران است. این ویژگی یکی از عناصر کلیدی هوش هیجانی است که باعث میشود فرد بین خود و دیگران ارتباط حس کند زیرا به ما این امکان را میدهد که آنچه دیگران تجربه میکنند را طوری درک کنیم که انگار خودمان آن را احساس میکنیم. همدلی بیشتر از دلسوزی و شفقت برای دیگران است زیرا فرد با استفاده از قدرت تخیل خود، خود را جای دیگری تصور میکند.
در اصل، همدلی به معنای قرار دادن خود در موقعیت فرد دیگر و احساس کردن آنچه آنها احساس میکنند است. اصطلاح همدلی اولین بار در سال ۱۹۰۹ توسط روانشناس ادوارد بی. تیچنر به عنوان ترجمهای از اصطلاح آلمانی “einfühlung” (به معنای “احساس کردن درون”) معرفی شد.
علائم همدلی
برای بسیاری، دیدن فردی در درد و پاسخ دادن و کمک کردن و یا حتی دشمنی آشکار، غیرقابل درک است. اما بسیاری از افراد به این شکل رفتار میکنند و این نشان میدهد، همدلی جهانی نیست. برخی از نشانههای افراد همدل عبارت است از:
- به خوبی به دیگران گوش میدهند.
- افراد زیادی مشکلات خود را با آنها به اشتراک میگذارند.
- میتوانند احساسات دیگران را به خوبی تشخیص دهند.
- به احساسات دیگران گوش میدهند.
- از وقایع غمانگیز احساس ناتوانی دارند.
- سعی میکنند به افراد رنجدیده کمک کنند.
۵ عامل موثر بر همدلی
دانیل گلمن، نویسندهی کتاب هوش هیجانی، معتقد است همدلی فقط به معنی درک احساس دیگران نیست، بلکه شامل پاسخدادن به نیازها و دغدغههای پنهانی پشت آن احساسات نیز میشود. او پنج عامل اصلی را برای تقویت همدلی معرفی میکند:
- درک دیگران: توانایی دیدن دنیا از چشم دیگران و توجه به احساسات و نشانههای غیرکلامی آنهاست. این مهارت با خوب گوش دادن، حساس بودن و کمک متناسب با نیاز دیگران شکل میگیرد و قابل یادگیری است، البته اگر فرد از لحاظ احساسی دچار فرسودگی نشده باشد.
- پرورش دیگران: یعنی کمک به رشد تواناییهای دیگران از طریق بازخورد سازنده، شناسایی قوتها و فراهم کردن فرصت برای پیشرفت. افراد دارای این مهارت مثل یک راهنما یا مربی عمل میکنند.
- گرایش به خدمت: در محیط کار به معنای تمرکز بر رضایت مشتری، شناخت نیازهای او و فراتر رفتن از انتظاراتش است. این ویژگی موجب ایجاد رابطهای عمیق و پایدار با مشتریان میشود.
- داشتن تنوع: یعنی احترام به تفاوتها، درک احساسات هر فرد با توجه به پیشزمینهاش و اعتقاد به ارزش همکاری در تیمهای متنوع. چنین افرادی با کلیشهها مقابله میکنند و فضای امنی برای همه میسازند.
- آگاهی سیاسی: درک درست از روابط قدرت و احساسات حاکم بر یک گروه یا سازمان است. این آگاهی به افراد کمک میکند تا بهتر در موقعیتهای اجتماعی و کاری عمل کنند و ارتباط مؤثرتری با دیگران برقرار نمایند.
انواع همدلی
روانشناسان سه نوع همدلی شناسایی کردهاند:
- شناختی: درک افکار و احساسات دیگران بهصورت منطقی، نه احساسی که روانشناسان آن را نظریه ذهن یا فکر کردن درباره افکار دیگران مینامند.
- احساسی یا عاطفی: تجربۀ واقعی احساسات دیگران، انگار خودمان آنها را احساس میکنیم.
- همراه با شفقت: درک احساسات دیگران و اقدام برای کمک به آنها. این همدلی میتواند شامل واکنش فیزیکی نیز باشد.
تفاوت همدلی و همدردی چیست؟
اگرچه بسیاری از مردم همدلی و همدردی را به جای یکدیگر استفاده میکنند، اما این دو اصطلاح روانشناختی تفاوتهای معناداری دارند. درک این تفاوتها میتواند کیفیت روابط ما را در زندگی شخصی و حرفهای بهتر کند.
همدلی کردن به معنای توانایی درک و اشتراک احساسات دیگران است. وقتی همدلی میکنیم، واقعاً خود را جای فرد مقابل قرار میدهیم و دنیا را از نگاه او میبینیم. این فرآیند شامل گوش دادن فعال بدون قضاوت، توجه به نشانههای غیرکلامی و پذیرش کامل احساسات طرف مقابل است.
همدلی ارتباطی عمیق و همهجانبه ایجاد میکند که در موقعیتهای حساس مانند رهبری تیم یا حل تعارض بین فردی بسیار ارزشمند است. تحقیقات نشان دادهاند که این مهارت میتواند همکاری و کار تیمی موفق در موقعیتهای دشوار را افزایش دهد و از رفتارهای تبعیضآمیز در محیط کار بکاهد.
در مقابل همدردی به معنی دلسوزی و ابراز نگرانی نسبت به احساسات دیگران بدون تجربۀ آن احساس است. همدردی سطحیتر از مهارت همدلی است و گاهی ممکن است به نصیحت کردن و یا قضاوت ناخودآگاه منجر شود. در همدردی، ما بیشتر از دیدگاه خودمان موقعیت را تحلیل میکنیم تا از زاویه دید فرد مقابل.
انتخاب بین این دو رویکرد به موقعیت بستگی دارد. برای ارتباطات عمیقتر و روابط معنادار، همدلی ابزار قدرتمندتری است. این مهارت به ما امکان میدهد پیوندهای عاطفی قویتری ایجاد کنیم، در حالی که همدردی بیشتر شکلی از حمایت سطحی ارائه میدهد. در محیطهای حرفهای، پرورش این مهارت میتواند به ایجاد فضای کاری سالمتر و تیمهای منسجمتر منجر شود.
مثال برای همدردی و همدلی
فرض کنید دوست یا همکار شما در دانشگاه یا محل کار توبیخ شده و ناراحت، مضطرب و ناامید است. اگر بخواهید با او همدردی کنید به او میگویید: “متاسفم که چنین شرایطی را تجربه میکنی”. اما باز هم او را به خاطر توبیخ شدنش قضاوت خواهید کرد. حتی برخی افراد ممکن است بگویند که حداقل هنوز شغل داری.
اگر بخواهید با او همدلی کنید، سعی میکنید خود را جای او بگذارید و ناراحتی، اضطراب و ناامیدی او را احساس میکنید. احساسات او برای شما مهم است و به او میفهمانید که تنها نیست. لازم نیست برای مشکل او راهحلی پیدا کنید. در عوض میتوانید چیزی شبیه این بگویید: “واقعاً متأسفم. ممنون که با من در میان گذاشتی. من کنارت هستم.” سعی نمیکنید سریعا مشکل او را حل کنید. زیرا همدلی کردن درباره برقراری ارتباط با فرد مقابل است، نه تلاش برای یافتن پاسخ مناسب.
مثال برای چیزهایی که بر خلاف تصور همدلی نیست
برخی رفتارها ممکن است همدلی به نظر برسند، اما در واقع چنین نیستند. برای مثال، وقتی به فردی که سوگوار است میگوییم «متأسفم» یا برایش گل میبریم، در ظاهر رفتاری همدلانه انجام دادهایم، اما این بیشتر نوعی همدردی است تا همدلی، چرا که نیاز به درک عمیق احساسات طرف مقابل و قرار گرفتن در موقعیت او دارد.
یا وقتی همکاری از فشار کاری شکایت میکند و ما سریعاً راهحلهایی ارائه میدهیم، ممکن است فکر کنیم در حال کمکیم، اما اگر بدون درک احساسات و زمینهی مشکلش فقط توصیه کنیم، همدلی نکردهایم. همچنین زمانی که دوستی از بیخوابی شکایت میکند و ما بهجای گوش دادن، تجربه خودمان را وسط میکشیم، عملاً مکالمه را از او گرفتهایم. در همه این موارد، گوش دادن واقعی و توجه بیقید و شرط به احساسات دیگری که لازمۀ همدلی است، وجود ندارد.
فواید همدلی
همدلی کردن به شما امکان میدهد آنچه دیگران ممکن است تجربه کنند را ببینید و احساس کنید. این کار فواید زیادی دارد:
- روابط را تقویت میکند.
- احساسات را تنظیم میکند.
- ما را به کمک به دیگران ترغیب میکند
خستگی از همدلی یعنی چه؟
همدلی بیش از حد هم میتواند مشکلساز باشد. اگر همیشه درگیر احساسات و نگرانیهای دیگران باشید، ممکن است به مرور دچار فرسودگی شوید. این حالت را «خستگی همدلی» یا «خستگی شفقت» مینامند. در چنین شرایطی ممکن است احساس خستگی، بیانرژی بودن، درماندگی یا حتی بیحسی عاطفی داشته باشید.
این موضوع بهویژه در شغلهایی مانند مراقبت از بیماران شایع است. وقتی همدلی عاطفی زیاد بدون تعادل اتفاق بیفتد، نه تنها حال فرد را خراب میکند، بلکه میتواند تصمیمگیری را هم تحتتأثیر قرار دهد و گاهی باعث شود برخلاف ارزشهای خودمان رفتار کنیم.
وبسایت skillsyouneed در مورد همدردی بیش از حد میگوید:
اگر بیش از اندازه در معرض رنج دیگران قرار بگیریم دچار پدیدۀ خستگی شفقت (compassion fatigue) میشویم که این مسئله میتواند احساس همدردی را در ما کاهش دهد. برای مثال ممکن است در برابر حادثهای که برای اولین بار رخ میدهد احساس ناراحتی بیشتر نسبت به بار دوم آن داشته باشیم.
چرا برخی افراد احساس همدلی ندارند؟
احساس همدلی نداشتن در برخی افراد میتواند ریشه در عوامل روانشناختی و شناختی داشته باشد. یکی از دلایل اصلی، خطاهای شناختی است که باعث میشود افراد نتوانند موقعیت دیگران را به درستی درک کنند. برای مثال، بسیاری تمایل دارند شکستهای دیگران را به ویژگیهای شخصیتی آنها نسبت دهند، در حالی که برای خودشان عوامل بیرونی را مقصر میدانند.
همچنین، برخی اختلالات شخصیتی مانند خودشیفتگی نیز میتواند منجر به ناتوانی در همدلی شود، چرا که فرد خود محور است و نمیتواند احساسات دیگران را درک کند. عامل دیگر، شیءانگاری و غریبهپنداری است که در آن افراد متفاوت از خود را کمتر شایسته همدلی میدانند. وقتی کسی را از گروه خودی خارج میکنیم یا او را «غریبه» میپنداریم، احتمال همدلی کاهش مییابد. این پدیده در مواجهه با اخبار ناگوار در کشورهای ناآشناتر بیشتر دیده میشود.
علاوه بر این، سرزنش قربانی نیز نشاندهنده کمبود همدلی است. برخی برای حفظ تصور خود از جهانی عادلانه، قربانیان را مقصر میدانند تا باور کنند چنین اتفاقی برای خودشان رخ نخواهد داد. این مکانیسمهای دفاعی روانی، مانع از درک واقعی رنج دیگران میشود و رفتارهای بیتفاوت یا حتی خشونتآمیز را توجیه میکند.
چگونه همدردی کنیم؟
همدردی، بیش از گفتن چند جملهی تسلیبخش، نشان دادن حضور، درک و حمایت واقعی از کسی است که عزیزی را از دست داده. در لحظات سوگواری، بسیاری از افراد دچار احساسات شدیدی مانند غم، شوک، سردرگمی یا حتی خشم میشوند و بیش از هر چیز به درک و همراهی اطرافیان نیاز دارند. بنابراین حتی اگر ندانید دقیقاً چه باید بگویید، فقط بودن در کنار فرد داغدیده و نشان دادن اینکه برایش اهمیت قائلید، میتواند بسیار آرامشبخش باشد. برای ابراز همدردی، میتوانید از جملههایی ساده اما مؤثر استفاده کنید؛ مثل:
- «متاسفم برای از دست دادن عزیزت.»
- «تسلیت میگویم، دلم با توست.»
- «میدانم این روزها برایت سخت میگذرد.»
- «اگر خواستی دربارهاش صحبت کنی، من اینجا هستم.»
- «او انسان فوقالعادهای بود. دلم برایش تنگ خواهد شد.»
اما برخی جملهها که شاید در ظاهر دلسوزانه به نظر برسند، ممکن است احساسات منفی یا انزوا ایجاد کنند. برای مثال:
- «میدانم چه احساسی داری» (چون هرکس غم را به شکل متفاوتی تجربه میکند)
«او در جای بهتری است» یا «حداقل زود رفت» (چون ممکن است درد از دست دادن را کوچک جلوه دهند) - «حالا میتوانی به زندگیات برسی» یا «نگران نباش، خوب میشی» (چون سپری کردن مراحل سوگ زمانبر است و نباید عجلهای در آن تحمیل شود)
نکات مهم در ابراز همدردی
برای همدردی کردن و همدلی کردن باید به نکاتی توجه کرد، زیرا برخی رفتارها ممکن است اشتباه برداشت شوند. قانون طلایی همدردی این است: بیشتر گوش کنید، کمتر نصیحت کنید. حضور واقعی شما، حتی بدون کلمات پیچیده، میتواند عمیقترین شکل همدلی و همراهی باشد.
تظاهر به همدردی به روش اشتباه، نه تنها به فرد آسیب دیده کمکی نمیکند بلکه میتواند باعث بدترشدن اوضاع و احوال او شود. بنابراین برای ایجاد حس همدردی با دیگران، باید بسیار محتاط باشید و به نکات زیر توجه کنید:
- گوش دادن بدون قطع کردن صحبت
- توجه به زبان بدن و ارتباط غیرکلامی دیگران
- تلاش برای درک افراد، حتی وقتی با آنها مخالف هستید
- پرسیدن سوالات برای شناخت بهتر دیگران و زندگی آنها
- تصور خود در موقعیت فرد مقابل (“اگر جای او بودم چه احساسی داشتم؟”)
- تقویت ارتباط با دیگران برای درک بهتر احساساتشان
- شناسایی سوگیریهای شخصی و تأثیر آنها
- تمرکز بر نقاط مشترک با دیگران به جای تفاوتها
- گشودگی و آسیبپذیری (به اشتراک گذاشتن احساسات خود)
- تجربه موقعیتهای جدید برای درک بهتر دیگران
- سرزنش و نصیحت نکردن دیگران
نظریۀ حلقه برای همدردی کردن
نظریۀ حلقهها که توسط روانشناس سوزان سیلک و تسهیلگر بری گودمن مطرح شده، راهنمایی ساده برای رفتار درست در مواجهه با رنج یا سوگ دیگران است. در این مدل، فردی که مستقیماً درگیر بحران است در مرکز چند دایرهی تو در تو قرار میگیرد. حلقههای بعدی به ترتیب شامل نزدیکان، دوستان، آشنایان و همکاران هستند.
اصل کلیدی این نظریه این است که «به سمت مرکز حمایت بده، به سمت بیرون درد دل کن». یعنی فقط فردی که در مرکز قرار دارد حق دارد احساسات خود را آزادانه بیان کند، اما دیگران باید فقط در جهت بیرونی دربارهی احساسات یا مشکلات خود صحبت کنند و در برابر افراد نزدیکتر، فقط حمایت و همدلی نشان دهند.
همدردی ذاتی است یا آموختنی؟
همدردی هم ذاتی است و هم آموختنی. برای مثال جتی کودکان یک ساله هم رفتارهای همدردانه دارند و وقتی کودکی را در حال گریه ببینند شروع به گریه میکنند. البته رفتار کودکان در این شرایط متفاوت است. برخی کودکان ذاتاً اجتماعیتر و همدردتر هستند.
از طرفی دیگر کودک با رشد و یادگیری از والدین و اطرافیان، میتواند مهارت همدردی خود را تقویت کند. با توجه به اینکه نوجوانان گاهی خودخواه بهنظر میرسند، احتمالاً توانایی همدردی در دوران نوجوانی هم در حال رشد است و حتی در بزرگسالی هم میتواند توسعه یابد. در نتیجه همدردی با دیگران رفتاری ذاتی است، اما میتوان آن را آموخت و در بزرگسالی نیز آن را تقویت کرد.
چه عواملی بر همدردی کردن موثر است؟
- فاصلۀ مکانی: نسبت به افرادی که از نظر جغرافیایی به ما نزدیکترند، همدردی بیشتری داریم.
- نزدیکی اجتماعی: احساس کردن نسبت به کسانی که از نظر فرهنگ، زبان، وضعیت اجتماعی و… بیشتر شبیه ما هستند، سادهتر است.
- تجربۀ مشابه: اگر خودمان هم موقعیتی مشابه را تجربه کرده باشیم، احتمال همدردی بیشتر است.
وبسایت verywellmind در مورد عوامل موثر بر همدلی میگوید:
«همدلی رفتاری صرفاً احساسی یا اخلاقی نیست، بلکه پدیدهای چندبُعدی و پیچیده است که ریشه در ساختار مغز، احساسات و نیازهای اجتماعی ما دارد. پژوهشها نشان میدهند که نواحی خاصی از مغز در درک و تجربه همدلی نقش کلیدی دارند.
نورونهای آینهای به ما کمک میکنند احساسات دیگران را همچون آیینهای در ذهن خود بازتاب دهیم. در عین حال، نظریههای عاطفی و اجتماعی نیز تأکید دارند که همدلی به ما امکان میدهد تجربیات دیگران—حتی شخصیتهای خیالی—را عمیقاً حس کنیم و همین ظرفیت، به تقویت رفتارهای نوعدوستانه و حفظ پیوندهای انسانی در جوامع کمک میکند.»
همدردی و همدلی در محیط کار
همدلی در محیط کار به شما کمک میکند تا با همکاران خود ارتباط برقرار کنید و با کمک آن بتوانید یک تیم با عملکرد بالا بسازید. اما تمرین همدلی در محل کار چالشبرانگیز است. طبق گزارش Businessolver در سال 2021، 70 درصد مدیرعاملها معتقدند که در نشان دادن مداوم این حس در محل کار مشکل دارند و 68 درصد نگراناند که از ابراز همدلی آنها سو استفاده شود. این در حالی است فقط 25 درصد از کارکنان معتقدند در سازمانشان همدلی وجود دارد.
همدلی و همدردی با دیگران، محیطی تشویقکننده در محل کار ایجاد میکنند که در نهایت میتواند منجر به راهحلهای نوآورانهتر و شهودیتر برای مشکلات پیشآمده شود. همچنین به کارمندان کمک میکند روابط قویتری بین خود و با مشتریان ایجاد کنند و محیط کاری مثبتتر و پربارتری شکل دهند. برای نشان دادن همدلی و همکاری به همکاران باید به چهار نکته توجه کرد:
فعالانه گوش دهید
به جای تمرکز بر افکار و آماده کردن حرفهای خود به صورت فعالانه گوش دهید. اگر بر روی افکار و حرفهای خود تمرکز کنید نمیتوانید با دقت به شخص دیگر گوش دهید. گوش ندادن، احساس همدلی داشتن را سختتر میکند. با دقت گوش دهید، نه فقط به کلمات آنها، بلکه به سایر نشانههای غیرکلامی هم توجه کنید.
چیزی که شنیدهاید را با کلمات خود تکرار کنید
بعد از اینکه صحبت شخص تمام شد، لحظهای مکث کرده و اطلاعات را پردازش کنید. وقتی چیزی را به عنوان آنچه شنیدهاید ارائه میدهید، بار را بر دوش شما میگذارد، نه بر دوش فرد دیگر. اگر چیزی را اشتباه شنیدهاید یا متوجه شدهاید، آنها میتوانند شما را اصلاح کنند.
هوش هیجانی خود را تقویت کنید
هوش هیجانی یک مهارت نرم مهم برای تمرین همدلی در محل کار شما است. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند تمایل دارند خودآگاهتر باشند و شرایط و روابط را بهتر کنترل کنند.
نیازهای فرد مقابل را درک کنید
تصور اینکه اگر در موقعیت مشابه شخص دیگری بودید به چه چیزی نیاز داشتید آسان است. اما آنچه شما نیاز دارید لزوماً همان چیزی نیست که آنها نیاز دارند. سعی کنید با استفاده از مهارت گج.ش داد بفهمید نیازهای فرد مقابل چیست و اگر مطمئن نبودید، سوال بپرسید که به چه چیزی نیاز دارند.
مزایا و معایب همدردی در محل کار
داشتن مهارت همدردی در محل کار علاوه بر اینکه مهارتهای ارتباطی شما را تقویت میکند، باعث تقویت خلاقیت و مهارت حل مسئله نیز میشود. زمانی که ذهن خود را برای شنیدن مشکلات و حرفهای دیگران آزاد میکنید، اطلاعات ارزشمندی کسب میکنید که میتوانید از آنها در حل مسائل مختلف کمک بگیرید.
افرادی که مهارت همدلی و همدردی ندارند، در محل کار منزوی میشوند زیرا درک متقابل ندارند و باعث آزار بقیه افراد میشوند. جالب است بدانید بسیاری از روابط دوستانه به دنبال حس همدردی با دیگران در هنگام بروز مشکل اتفاق افتاده است. در واقع بین این افراد بعد از برقراری این حس یک ارتباط معنادار شکل گرفته و به مرور زمان عمیقتر شده است.
در کنار این مزایا، این احساس در محل کار میتواند پیامدهای منفیای نیز به همراه داشته باشد. در ادامه به معرفی پیامدهای منفی همدردی در محل کار میپردازیم:
- احساس همدردی مدیر با کارمندان، میتواند باعث انتقال پیام اشتباه در بین دیگران شود. ممکن است آنها به این نتیجه برسند که مدیر تنها به برخی از کارمندان توجه میکند و نسبت به آنها بیتوجه است.
- ایجاد تعادل در همدردی مدیر با کارمندان، کار بسیار سخت و چالش برانگیزی است. همدردی بیش از حد با کارمندان باعث ایجاد چالشهای بزرگی در محل کار میشود.
- احساس همدردی با کارمندان، باعث پرتوقعی کارمندان نیز میشود. زمانی که مدیر با کارمندان خود مدام همدردی میکند، آنها فکر میکنند که مدیر وظیفه دارد در هر شرایطی آنها را درک کند و به آنها در حل مسائل کمک کند. در نتیجه آنها در مواجهه با مشکلات تلاشی نمیکنند و از حس همدردی مدیر خود سوءاستفاده میکنند.
- همدردی زیاد در محل کار اگر چه که هزینه زیادی ندارد، اما میتواند باعث دیگران را درگیر نوعی خستگی احساسی کند. همین میتواند باعث کاهش بهرهوری آنها در هنگام انجام فعالیتهای مربوط به خودشان میشود.
معرفی چند کتاب برای تقویت مهارت همدردی با دیگران
مطالعۀ کتاب یکی از راههای تقویت مهارت همدردی است. با مطالعۀ کتاب چه در حوزۀ توسعه فردی و چه در زمینۀ داستانی میتوانید با تجربههای دیگران در این مورد آشنا شوید و این مهارت را تقویت کنید. از طرف دیگر مطالعۀ کتاب میتواند سوگیریهای ذهنی را کاهش و مهارت همدردی را افزایش دهد. در ادامه چند کتاب از نشر نوین که به موضوعات همدردی و تقویت ارتباط با دیگران را معرفی میکنیم.
- کتاب نوع دوستی از دکتر استفن ترزیاک و دکتر آنتونی مازارل: این کتاب روابط انسانی را تحلیل میکند و از تأثیر همدردی بر روی رفتارهای اجتماعی و اخلاقی افراد میگوید.
- کتاب شفادهنده زخمی از عمر ردا: این کتاب به کسانی که به دنبال یادگیری مهارت همدردی به دیگران هستند کمک میکند.
- کتاب قدرت اختلاف از ادوارد ترانیک و کلودیا ام. گلد: این کتاب نشان میدهد که پذیرش اختلافها میتواند به ایجاد همدردی و ارتباطات موثر کمک کند.
- کتاب گزینه ب از آدام گرانت و شریل سندبرگ: این کتاب چالشها و غمهای فقدان و سوگ را بررسی میکند و بر اهمیت همدردی و حمایت اجتماعی برای کمک به افرادی که با این چالشها مواجه هستند تاکید دارد.
سوالات متداول
تفاوت همدلی، همدردی و دلسوزی چیست؟
همدردی یک واکنش احساسی رایج و مورد انتظار است که ممکن است شامل ابراز تأسف یا ناراحتی باشد، اما لزوماً به درک عمیق احساسات فرد مقابل نمیانجامد.
همدلی از همدردی فراتر میرود و شامل درک عمیقتر احساسات دیگران و ایجاد ارتباط واقعی با آنهاست، بهگونهای که باعث پیوند و همراهی مؤثر میان انسانها میشود.
دلسوزی نیز مانند همدلی، از درک احساسات دیگران سرچشمه میگیرد، اما یک قدم جلوتر میرود: فرد نهتنها احساسات دیگری را درک میکند، بلکه انگیزه پیدا میکند برای کمک به او. با این حال، برای اینکه کمک مؤثر باشد، فرد باید بتواند احساسات خود را مدیریت کرده و فاصلهی عاطفی لازم را حفظ کند تا دچار فرسودگی نشود و تصمیم درست بگیرد.
آیا میتوانیم همدلی خود را افزایش دهیم؟
محققان معتقدند افراد میتوانند همدلی را در خود پرورش داده و آن را در اولویت قرار دهند. افرادی که زمان بیشتری را با افرادی متفاوت از خود میگذرانند، معمولاً نگرش همدلانهتری نسبت به دیگران پیدا میکنند.
ممنون از محتواهای خوبتون👏
ممنون از توجه شما